اینجا و اکنون

« برای اینکه در دنیای نامرئی نفوذ کنی و قدرت هایت را افزایش بدهی ، باید در زمان حال زندگی کنی ، اینجا و اکنون ! برای آنکه در زمان حال زندگی کنی با ذهن دومت را مهار کنی و به افق[دوردست] نگاه کنی ! »


  • پائولو کوئلیو ، والکیری ها
-----------------------------------------------------------------------------------------
زندگی لحظه ادراک زمین ، آب ، هوا ...
زندگی شعله سرخ عشق است !

زندگی ، رفت و برگشت گذر های زمان ، در رگ اکنون است .
فکر من فردا نیست ، همه حادثه زندگی ام امروز است !
-----------------------------------------------------------------------------------------
فکرم ز فردا فارغ و اندیشه ام از روز پیش / امروز من اینجاییم ، آکنده از حالا ، دلم
  • شعر ها از خودم !

خط شکن ...

چرا نمیشه به دختر ها نگاه کرد ؟ چرا نمیشه بی حجاب رفت جلوی نامحرم ؟ چرا نمیشه پاها رو جلو بزرگترا دراز کرد ؟ چرا به عنوان یک دختر نباید بدنت در اختیار دوست پسرت بذاری ؟ یا چرا به عنوان یک پسر نباید با همنوع خودت ارتباط داشته باشی به جرم اینکه همجنست نیست ؟ چرا وقتی داری با مدیر مدرسه حرف میزنی باید سرت رو بندازی پائین ؟ چرا .. 

چرا .. چرا ؟ ... چرا نباید لیوان ها رو شکست ؟


« چون پدران ما به ما اموخته اند مراقب لیوان ها باشیم ، و مراقب بدن هامان ! »

  • پائولو کوئلیو

تا حالا فکر کردین هیچکدوم از کارایی که در روز میکنید منطقی نیست ؟ تا حالا دقت کردین خودتون هم نمیدونید چرا اینکار رو میکنید ؟ براتون سوال میشه ؟ میرید میپرسید : بابا ، مامان ، معلم ، بزرگتر ، کوچیکتر ! آخه چرا ؟ اما نکته ای که جلب توجه میکنه اینه که همونایی که این قوانین رو براتون وضع کردن و از روزی که دست راست و چپتون رو تشخیص دادین اینا رو توش گوشتون خوندن خودشون هم نمیدونن فلسفه این قوانینشون چیه !


بیاین یه ذره فکر کنید ! اونوقت میفهمین همه اونایی که ما بیفرهنگ خطابشون میکنیم یا به جرم جنون زنجیر بی عدالتی خودمون رو به تنشون میبندیم عاقل تر از ما بودن ! و اینکه رها باشید ... سعی کنید به هیچ چیزی پایبند نشید ! این یعنی یک زندگی موفق !


پایبندی به هر چیزی : فرهنگ ، عرف ، اشخاص ، ادیان حتی اجسام احمقانه است چون دست و پای انسان رو میبنده ! ...


حصار ها رو پاره کنید ! خط ها رو بکشنید. خط شکن بودن همیشه هم بد نیست ...

خرد !

« یک اندیشه است که سخت مرا گرفتار ساخته ، خرد رساندنی نیست ! خردی که خردمند میکوشد به دیگران برساند ، بی بها و بی ارج و دیوانه نماست !

...

دانش را میتوان به دیگری رساند ؛ اما خرد را نمیتوان . »

  • هرمان هسه

درد عشق

درد عشقی کشیده ام که مپرس ........ زهر هجری چشیده ام که مپرس


گشته ام در جهان و آخر کار ............... دلبری برگزیده ام که مپرس


آنچنان در هوای خاک درش ................ میرود آب دیده ام که مپرس


من بگوش خود از دهانش دوش .......... سخنانی شنیده ام که مپرس


سوی من لب چه میگَزی که مگو ؟ ...... لب لعلی گزیده ام که مپرس


بی تو در کلبه گدایی خویش ............. رنجهایی کشیده ام که مپرس


همچو حافظ غریب در ره عشق ......... به مقامی رسیده ام که مپرس 



پ.ن : آهنگ وبلاگ از گروه اوهام ، شعر همین شعر حافظه و سبک راک !

زندگی ، لذتی بی تکرار ....

« من به «زندگی» گفتم میخواهم صدای سخن «مرگ» را بشنوم ، و «زندگی» اندکی صدایش را فراتر برد و گفت : "اکنون صدای او را میشنوی !" »

  • جبران خلیل جبران

وقتی مادرم رو از دست دادم ، با توجه به مشکلات و افسردگی هایی که از قبل داشتم خیلی ها فکر کردن من ناگهان دچار یک شکست روحی میشم ! شکستی که وجود من رو از هم میپاشه ، اما ...


اما من دچار یک جور عرفان و تحول شدم ، چیزی که ناگهان من رو از یک آدم افسرده ای که همیشه احساس شکست میکنه به یک آدمی که از لحظه لحظه های پیش روش لذت میبره تبدیل کرد ...


و صحبتم اینه که مرگ واقعا خوده زندگیه ... ملاصدرا میگه «مرگ صورت دیگه ای از وجوده !» و زیباست ، فقط کمی فراتر از زندگی ، درست مثل همون صدا که جبران خلیل اون بالا گفت ×


زندگی ، لذتی بی تکراره که اگر کسی لحظه ای ، و فقط لحظه ای توش احساس ناراحتی و بدی داشته باشه ، یک لحظه ، یک لحظه ، یک لحظه که بزرگترین واحد برای سنجش زندگیه ، رو از دست داده ...


« آن هنگام که مفهوم زندگی را درک کنید ، همه چیز را زیبا خواهید دید . »

  • جبران خلیل جبران

من به این مفهوم رسیدم که هر چیزی توی این دنیاست زیباست ، اگر امروز ناراحتم ، اگر عصبانی میشم ، اگر گریه میکنم ، اگر غصه میخورم ، همه اینا به جای خود ...


اما باید از همه اینها لذت ببرم ، نه اینکه از غصه خودن خودم شرمناک و غمگین باشم ! باید افتخار کنم که غصه میخورم و لذت ببرم چون مطمئن باشید بعد از مرگ ، چه دنیای آخرتی در کار باشه و چه نباشه ، دوباره لذت های دنیوی رو تجربه نخواهید کرد ، حتی غصه خوردن رو ...


به خودتون بیاین !