The Most Depressing Year !!!

این پست برخلاف عنوانش اصلا دپ نیست و سرشار از شادی و سروره ... به عنوان مدرک : نی نای نای ! :D


سالی که گذشت میشه گفت یکی از بهترین سالای عمر من بود ... و همزمان یکی از بدترین هاش !!! بخصوص یک ماه آخرش که به نظرم اصلا دلپذیر نیومد !


سالی که توش بهترین دوستام رو پیدا کردم و لذتبخش ترین لحظات عمرم رو داشتم، خیلی چیزا دیدم و خیلی چیزا یاد گرفتم ... اما در عین حال بدی هایی هم داشت که فکرش رو نمیخوام بکنم ...


یه تقویم (سررسید) برام آوردن که وقتی ورق زدم متوجه شدم توش پر از نقاشی های سکسیه :دی ... این تقویم به من یک سال سرشار از هیجان رو نوید میده :D


خوشحال نیستم و احساس میکنم یکی از تلخ ترین سال تحویل ها رو در پیش رو دارم ... ولی نیشم بازه در ابعاد گوزن بومی مناطق حاره ای ... کسی مشکلی داره ؟ :دی


پ.ن1: سال نو همه پس و پیش مبارک !

پ.ن2: به شدت بی نظیری ابلهانه است که آدم توی 13 روز عید هم که مثلا میخواد استراحت بکنه مجبور باشه تکالیف مدرسه رو انجام بده ... نیست ؟؟؟


پ.ن3: سعی کردم این آپ شاد باشه چون به یه نفر قول داده بودم که آخرین آپ سال شاد باشه ! هووووف ... پیشاپیش متاسفم !!!


پ.ن4: تا حالا دقت کردین که آخرین ساعت های سال چقدر مزحکه ؟ به اینکه همه چیز یهو و در یه لحظه عوض میشه ؟ همه تقویما ، ساعت ها ، سن آدما، تفکر آدما ، آرزو ها و ...

خیلی مضحکه باو ... هر هر هر :D




Cruel !

هیچوقت به اندازه امشب از خودم متنفر نبودم ...


و هیچوقت آهنگ Dont you cry به اندازه امشب بهم لذت نداده بود ...


و هیچوقت اینقدر برام مهم نبود که :


And please remember that I never lied
And please remember how I felt inside now honey
You got to make it your own way

But you'll be alright now sugar


نیلو راست میگفت ... گاهی بهتره آدم دل بقیه رو بشکنه به جای اینکه به قول یکی "دلشون رو بسوزونه" ... و این چیزی بود که من نفهمیده بودم ... اینکه من با ترسیدنم از شکستن دل آدما ممکنه باعث سوختن دلشون بشم ! چیزی که وقتی برام معنی پیدا کرد که دیگه دیر شده بود ...


و بله ... من لایق سرزنشم و هیچ شکی توی این مساله ندارم ! من آدمی هستم که زیاد اشتباه میکنم و گرچه هنوز اونقدر مغرورم که بگم صفات خوبم خیلی بیشتر از خصوصیات بدمه ، ولی اونقدر صادق هستم که بگم صفات بدی دارم که واقعا جبران ناپذیرن !!


به قول ارسلان : " من ... با خودم درگیرم !! خفن ! " ... امروز از بهترین روزای چند ماه گذشته بود ... و اینکه اینطوری تموم میشه مثل یه تو دهنیه ! انگار دنیا داره بهم میگه حواست رو جمع کن که با آدمای اطرافت چیکار میکنی ...


و به تمام اون چیزی که برام باقی مونده قسم میخورم که من فقط نمیخواستم دل کسی رو بشکنم ! فقط همین ! نمیخواستم کسی از من ناراحت باشه ! نمیخواستم باعث بشم آدما احساس تنهایی بکنن ! نمیخواستم کسی به من دل بسته بشه ! نمیخواستم به کسی دل بسته بشم ! نمیخواستم کسی حس بکنه که بهش خیانت کردم ! میخواستم همه چیز عادی باشه ، همه چیز معمولی باشه ! همه خوشحال باشن ... به تمام اون چیزی که برام مونده قسم !!!


من فقط اشتباه کردم ! توی تصمیماتم ! من لایق هرچیزی که بقیه بگن هستم ! ولی حداقلش اینه که نامرد نیستم ! مثل خیلیا با سنگ نمیزنم توی پر ملت ! اگر بخوام بپرونشمون کم کم اینکارو میکنم ! گیریم که این کم کم بره روی اعصابشون ! ولی اینطوری هم وجدان خودم راحت تره هم پرملت رو نمیشکنم !


من میتونم خیلی شاد باشم و همزمان خیلی ناراحت ! خیلی مثبت و همونقدر منفی ! خیلی با احساس و به همون اندازه بی رحم ! خیلی مغرور و خیلی صمیمی ! شخصیت من پر از این تضاد هاست ... ولی نامرد نیستم ! برخلاف خیلی های مثل خودم !


پ.ن1 : نمیتونی تصور کنی چقدر متاسفم ! مثل همیشه مشکل از منه نه چیز دیگه ای ... امیدوارم فقط من رو ببخشی : رفیق !


پ.ن2: یه مدت کسی من رو نت نمی بینه ! از شنبه دیگه مدرسه نمیرم و تلفن و اس ام اس هم جواب نمیدم ... باید حداقل چند روز تنها باشم و فکر کنم !


پ.ن3 : خیلی بده بهترین روز و بدترین شب آدم پشت سر هم باشه !!!


پ.ن 4 : در ادامه مطلب متن آهنگ Dont You Cry/Guns & Roses ... برای شخص خاصی نیست تو رو خدا هزارتا حرف در موردش در نیارین !!!

ادامه مطلب ...

می، سل، سی !!!

فکرش رو بکن دویست میلیارد ستاره توی این کهکشان بی صاحاب هست، و هیچکدومش ستاره تو نیست، بعد نشستی داری ستاره دیگران رو رصد میکنی و لبخند میزنی و فکر میکنی که زندگیت چقدر شبیه یه سحابی تاریکه ! اونوقت احساس حماقت نمیکنی اگر همون موقع یه شهاب سنگ از آسمون بیاد و کل کره زمین رو ول کنه و صاف بخوره توی سر تو بعدم وسط کهکشان یه دهن باز بشه و قاه قاه بهت بخنده ؟؟؟ هووم ؟ چیکار میکنی ؟


تصور کن زندگیت فقط توی گام می مینور معنی بده و هیچ نتی نتونه جای فا دیز رو برات پر بکنه ، اونوقت وقتی حتی آه کشیدنت هم صدای فا دیز میده، یه بنده خدایی بیاد برات سل ماژور بزنه و باهاش برقصه و تو هم بشینی نگاه کنی و همچنین توی می مینور خودت غرق باشی و سر و صدای طرف عذابت بده ! اونوقت کل کلید های پیانو دهن باز میکنن و باز بهت میخندن ...


تصور کن تموم لحظات زندگیت به هرزه بره و حتی یه کار مفید هم نکنی ، اونوقت وقتی ماشین ریش تراش رو دستت میگیری که صورتت رو اصلاح بکنی و دلت بخواد که میشد با همون ماشین چشمای خودت رو در بیاری تا درس عبرت بشه و فقط مژه های پلک پائین چشم چپت رو از دست بدی !!!


و مجسم کن در حالی که تمام این چیزا اتفاق میافته ، احساس کنی که ذره ای مردونگی در وجودت نیست و مثل شخصیت اصلی فیلم Little Children بخوای اون چیز درازی که توی شرتته رو با چاقوی آشپزخونه ببری ... و مجسم کن که آخرش بشینی و به همه احساسات خودت بخندی و با آروم ترین تمپو ممکن آهنگ Nothing else matters رو (که گامش می مینوره) بزنی و باهاش بخونی ...


پ.ن1: سارا تو شاهکاری ... اولین دختری هستی که وقتی باهات چت میکنم حتی ذره ای معذب نیستم !


پ.ن2: تازگیا زیاد بهش فکر میکنم ...


پ.ن3 : خیلی جالبه که احساسات اینقدر شبیه منه ! و خیلی جالبه که آخرش به این نتیجه میرسی که «مشکل از خودته، نه اون کسی که دلش شکسته ! » و درست مثل من آخرش احتمالا با خودت میگی : بیخیالش !


پ.ن4: سازدهنی یا گیتار ؟ مساله این است ...