همه چیز از اینجا آغاز می شود ...

Arsalan : Salam

Sohrab : Salam

Sohrab : Khoobi

Arsalan : bad nistam ! in webe khodete ??z

Sohrab : Are


رفیقک ، اصلا میدونستی که همه چیز، یعنی همه اون چیزایی که با هم شناختیم، از همین وب شروع شد ؟ تو این دو سال دو بار ویندوزم رو عوض کردم ... دوباره مسنجر آرشیوم پاک شده ولی آرشیو ذهن آدم، گاهی با عوض کردن ویندوز که هیچی ، یا عوض کردن شخصیت هم پاک نمیشه ... و هیچکس هنوز نتونسته صرفا بهم ثابت کنه که این خوبه یا بد ...


15 شهریور تولد سه سالگی شوق فریاد بود ... باورت میشه ... و بازم من نبودم که در آغوشش بگیرم و به خاطر همه دوستای خوب، همه خاطرات خوب ، همه بزرگ شدن ها، نوشتن ها و خالی شدن ها ازش تشکر کنم ...



گاهی در زندگی آدم نباشد بهتر است، تا بعضی لحظات را از نزدیک احساس نکند ... میدانی، مثل لحظه رفتن قطار که دلت در ایستگاه است و فکرت دست تکان دادن با مسافر، اما نبودن آرامشی دارد که دست تکان دادن و اشک ریختن نه ...




مسافر ...

آمده بود تا برود ... دل به دریا زده و جان به دست باد سپرده ...

آمده بود تا خالی کند صراحی اثبات وجودش را


هرقدمش سرشار بود از لحظه های تنهایی

از موسیقی احساس ...

هر سخنش آوای سوگناک لذتی ژرف

هر قطره خونش، جوششی بود از غلیان زندگی

از رنگ سرخ عشق ...

دلش، پر تپش و خسته و آهوصفت به دنبال صیاد می دوید ...


مسافر، یاد داری لخظه های نیک

که در کلاس درس زندگی، مشق معرفت می کردیم ؟

و زندگی چه ساده به غرور خویش فروخت آن «استاد» خطاب کردن های تو را ...


آری ...

« بودن ها فراوانند ... »

بعضی خاموش و پایدار ...

بعضی جادویی و زودگذر ...

و جای پای اصطبار ما آنچنان لغزنده بوده و هست که خود نیز از آن به شگفت ...




« هم جام و هم شراب شمایید. پس از شراب وجود خودتان تا حد مستی بنوشید.»

  • (جبران خلیل جبران، مسیح فرزند انسان)


این حضور ها تازگی مستم میکنم و این نبودن ها ... جای های خالی و جای های بی سبب پر !




پ.ن1: I know it's hard to keep an open heart, when even friends seem out to harm you

But if you can heal a broken heart , Wouldn't time be out to charm you ...

پ.ن2: بهم نیاز نداری دخترک ! ولی ببخش که عاجزانه بت نیاز دارم !

پ.ن3: وقتی ما نبودیم ... ممد نبودی ببینی ... !

پ.ن4: بعله ...



رفیق بود ... !!

همه چی آرومه ! به قول یکی چقدر موجود مسخره ایه انسان ... آهنگی که تا یه هفته پیش به نظرت مسخره بود یهو برات معنی پیدا میکنه ! و کلا مهم اینه که الان همه چی آرومه و اصلا مهم نیست من چقدر خوشحالم چون این "چقدر" شاید خیلی نباشه ...


« کلیه مطالب فوق طرح کلی من برای شروع این پست بود که قبل از فرستاده شدن توسط آرمینا دزدیده شد :دی»


بعد یهو آهنگی که تو دوازده سالگی آهنگ محبوبت بود و اصلا تا حالا گوش نکرده بودی میشه بامعنی ترین آهنگ کره زمین : بازگشته - دلکش !!


و یهو میبینی که داری همه چی آرومه و دلکش رو پشت سر هم گوش میکنی و لذت می بری ... باور کن !



حافظ میگه : دریغ و درد که تا این زمان ندانستم // که کیمیای سعادت رفیق بود، رفیق !


ارسلان رفت ... ولی یاد او تا ابد در قلب ما باقی خواهد ماند ... به امیدآنکه هردو در هر گوشه دنیا موفق باشیم :دی !



« خوشا به حال آنانکه روحی استوار دارند. خوشا به حال آنانکه دارایی هایشان آنها را به بند نمی کشد و همواره آزاد خواهند بود.

خوشا به حال آنانکه دردهای خود را به یاد می آورند و در دل دردها منتظر شادی هستند.»

  • جبران خلیل جبران، مسیح فرزند انسان


و به امید آنکه این کتاب که من دو ماهه دارم میخونم و تازه 80 صفحه خوندم تموم بشه :دی


پ.ن1: رفتی رفیقک ... ولی یادت باشه ... چمنزار در ما زنده است ...

پ.ن2: آی زور به نهایت وارد میشه که بخوای با جملات فلسفی چیزی رو بهم القا کنی ... آی زور به نهایت وارد میشه که سلاح خودم رو بر ضد خودم بکار ببری :دی !

پ.ن3: میرم سفر ... سفر خوبه ...

پ.ن4: آینده بوی نا میده ...

پ.ن5: آپمون هم نمیاد دیگه ...

ساده ... !

همیشه از اون آدمایی بودم که متهم بودم به پیچیدگی ... خودم هیچوقت زیاد احساس پیچیدگی و غیرقابل کشف بودن نکردم ولی ...


از بچگیم بخوام بگم، ساده زندگی کردم، ساده بزرگ شدم، با حقوق معلمی بابام ! ولی به قول شما مسلمونا(!) نون حلال خوردم همیشه !


همیشه سیاستمدار بودم ! سیاستمدار بودن سادگی نیست ! ولی اینکه آدم بگه که سیاستمداره سادگیه :دی ! خیلی چیزا رو زودتر از اینکه بهم بگن میفهمیدم ! خیلی چیزای رو اصلا نباید میدونستم حتی و بعد به روی خودم نمی آوردم و این خیلی کمک میکرد !


هیچوقت یادم نمیاد از چیزی خجالت کشیده باشم ! یعنی فکر کنم آخرین باری که خجالت کشیدم اونقدر کوچیک بودم که یادم نیست ! چون هیچوقت کاری نکردم که مایه خجالتم باشه حتی اگر از نظر دیگران خجالت آمیز بوده ! نه از حرفام، نه از رفتارام، نه از لباس (یا حتی از لباس نپوشیدنم :دی) !!


رابطه ام با مامانم، همیشه متوسط بود، هیچوقت واقعا خوب نبود ! ده سالم که بود مریض شد ! چهارسال با مریضیش و با فکر از دست دادنش زندگی کردم ! چهارده سالم بود که مادرم رو از دست دادم ! از اون موقع یه بابا بیشتر ندارم تو دنیا ! بعد فوت مامان پس اندازمون رو گذاشتیم رو هم تا قرضا و واما رو تصفیه کنیم و زندگیمون بیاد روی روال !!


اهل درس خوندن نبودم ! توی دبستان و راهنمایی نمره خوب میاوردم ! تو دبیرستان دیگه از همون نمره هم خبری نبود !


اتاقم ! یه اتاق سه درچهاره ! روی دیواراش، یه عکس سحابی گل رز ... یک پوستر کهکشان کلاه مکزیکی و یه تقویم سال 89 چسبوندم که با عکس سیاره زحل مزین شده ! کاغذ دیواری ندارم ! رنگه ! رنگش هم مال پونزده سال پیشه ! به چیز رفته رسما :دی !


یکی از دیوارای اتاقم کتابخونه است ! یه چیزی حدود 300-400 جلد کتاب دارم که یه صد جلدش رو هنوز فرصت نکردم بخونم ! میرم میخرم ولی حس خوندنش نمیاد :دی !


روزه میگرفتم تا پارسال ! با اینکه اعتقاد ندارم به هیچی ! یعنی کلا به "اعتقاد داشتن" اعتقاد ندارم ! :دی !


دوست دختر تا حالا نداشتم ! موقعیتش برام خیلی بوده ولی هیچوقت اهلش نبودم ! موهامم تا حالا فشن نکردم و حتی نمیدونم این فشن دقیقا چیه ! گاهی ژل میزنم ولی برای مدلای ساده ! لباس مارک نداشتم ! فکر کنم جز یه کفش Nike که پاره شد و یه شلوار Gucci که تازگی گرفتم تو زندگیم لباس مارک نپوشیدم ! مگر این کفشا که چرم مشهد میسازه و مارک پوما میزنه روش :دی !


رویاهام همیشه در حال تغییر بود ! ولی از رویاهای ثابتم این بود که توی نجوم و فیزیک پیش برم، تو ایران دانشگاه شریف، اگه شد خارج دانشگاه آریزونا ... کوچیکتر که بودم میخواستم استاد دانشگاه کمبریج بشم و نوبل نجوم بگیرم ... بزرگ تر و واقع بین تر که شدم به رویاهای خودم بیلاخی بیش ندادم :دی !


همین دیه ... نمیدونم سادگی دیگه چیه ...




پ.ن: کسی رو دعوت نمیکنم ! هرکی میخواد بنویسه از طرف من دعوته ! نوشتن این پست فقط از تینا برام خیلی جالبه که فکر نکنم بنویسه !


پ.ن2: رو میخوادا ...


پ.ن3: دل داده ام بر باد، بر هرچه بادا باد / مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد


پ.ن4: همیشه پی نوشت هایی که میخوام بنویسم یادم میره آخرش !


پ.ن5: یادگاری ...


پ.ن6: من ، نیاز به وقت، شناخت و خیلی چیزای دیگه دارم ... من ... خسته ام از اینکه مجبور باشم تصمیم بگیرم همیشه ! من، حالم خوبه ! ولی من، با تو بهترم ...


پ.ن7: کتابای درسی رو گرفتم ! طبق عادت هرسال اول کتاب ادبیات رو باز کردم ! هنوز چند صفحه نزده بودم که مثل این فیلما هست یهو یه چیزی توجه یکی رو جلب میکنه فرتی زوم میشه روش ! یهو یه مصرع شترق از کتاب پرت شد تو صورتم ! یعنی شترقا :دی


پ.ن8: یه بازی آنلاین ارسلان بم لینک داد .. عنوانش شترق خورد تو صورتم ! صورت من رو سرویس کردید آقا ... بسه !!! :دی