شاید تو هم مترسک کس دیگری باشی !

آدما سه دسته اند :

دسته اول


دسته دوم


و مهمتر از همه دسته سوم :دی


دسته اول اونایی ان که صرفا انسان هستن (یعنی حتی آدم بودنشون هم اثبات نشده :دی) ... مثل این داده های انحرافی مسئله های فیزیک که آخرش به هیچ دردی نمیخوره، ولی خوب، هست دیگه، یعنی اون شرایط فیزیکی گرچه توی اون مسئله کمکی بت نمیکنه ولی وجود داره ...

اینا ممکنه خیلی شاد و پرانرژی باشن یا به قول آرمان دیپ دپ (Deep Depp) ... ممکنه خیلی باهوش باشن یا خیلی احمق ... ممکنه خیلی شبیه تو باشن یا خیلی متفاوت با تو ! اینا صرفا وجود دارن و ممکنه وجودشون برای کلاغایی که دورشون غار غار میکنن خیلی هم مهم باشه، ولی برای تو صرفا مترسک سر جالیزن !


دسته دوم توی زندگیتن ، گاهی میان و بهت نزدیک میشن، اونقدر که شونه به شونه نزدیکترین هات قرار میگیرن ... گاهی میرن و ولت میکنن، گاهی تو ولشون میکنه اصلا ! مثه عروسک های خیمه شب بازی که گاهی از تو بازی میخورن گاهی از نخایی که به سر تا پاهاشون بسته شده، اینا هم گاهی با سرنوشتت گره میخوره حضورشون و گاهی خودت از سرنوشتت پرتشون میکنی بیرون ! اینا میتونن گاهی بهترین همدمت بشنا، و یه ماه بعدش بشن دشمنت ! اینا اونایین که گاهی دو ماهم ازشون خبرنداری و عین خیالتم نیست اصلا ... اونایی که مهمنا، دلتم براشون تنگ میشه ها، بهترین آدمای زندگیتم هستنا، ولی همیشه یکی دیگه شانس داره که جاشون رو پر بکنه !


دسته سوم ولی خیلی مهمن ... این آدمک ها جاشون با هیچکس و هیچ چیز پر نمیشه ... همیشه غافلگیرانه پیداشون میکنه، جایی ، وقتی و توی جسم اشخاصی که اصلا انتظارش رو نداری ! توی نت، توی جادوگران، ردیف آخر کلاس مدرسه، توی یه مسابقه تنیس آماتوری ! تعدادشون توی زندگی هر شخص به انگشتای دست هم نمیرسه ! و حتی اگرم برسه محال ممکنه که در یک زمان بیشتر از 3-4 تا از اینا باشن تو زندگیت ... اینا خودشون هزارتا زیرمجموعه دارن : رفیق، معشوق، خانواده، خواهر، برادر و ...

ممکنه هرکدوم از اینا باشن و در هرکدوم از این جایگاها جای خودشون رو دارن ! اینا قدیمی نمیشن، همیشه باهاشون حرف داری برای گفتن ! زود به زود دلت براشون تنگ میشه، با کوچکترین اتفاقی یادشون میافتی ! گاهی باشون دعوا میکنی ولی خودت و خودش خوب میدونین که اینا الکیه و ته تهش جاش تو قلبت ثابت میمونه ... اینا مثل یک ملودی تک نوازی پیانو وسط یه آهنگ سافت راک، به ریتم زندگیت معنی میدن ! اینا آدمک های اصلی نمایش زندگیت میشن و حتی اگه برن، هیچوقت، هیچوقت فراموششون نمیکنی ! برای همینه که اکثر با "ک" صداشون میکنم من (آدمک، رفیقک، دخترک، خواهرک)



یادمه حول و حوش یه سال پیش همین موقع ها بود، با یه حکیمی مباحثه میکردیم ! گفتم آدما برای من سه دسته اند، بدون اینکه توضیحی بدم گفت : «مترسک، عروسک، آدمک ! »

بدون اینکه خودش بدونه بهترین لقب رو برای سه دسته ی من انتخاب کرد، و موند این اسما روی دسته بندی شخصیم ...



همیشه فکر میکردم با بقیه مترسکا متفاوتم و اینا ! کسی هم نداشتم که بهم بگه : بویلاخ بابا! مگه حلوا ریدی که همچین فکری میکنی ؟ (!) :دی .... داشتم فکر میکردم ! یحتمل منم مترسک یکی دیگه، و عروسک یکی دیگه ام، و اصلا به هیچ جام نیست که باشم یا نباشم، ولی به نظرم خیلی مهمه که کسی که برای تو آدمکه، تو هم براش آدمک باشی ... خیلی مهم !!!




آهنگ پست : Hotel California / Eagles (سافت راک)



پ.ن1: درکمال ناباوری و ناامیدی الان دیدم آرمینا هم یه پست تحلیلی از آدما کرده ! من از دست این موجود فقط به خدا پناه می برم، هرچی ما نوشتیم این زد دست دومش کرد !!!!!


پ.ن2: داشتم هتل کالیفرنیا گوش میدادم و پست مینوشتم ! گذاشتمش برای دانلود !


پ.ن3: من همیشه پی نوشتام یادم میره تا میام پست اصلی رو بنویسم !


پ.ن4: شعر پشت مدرن میگم، یه خطی ... :دی


پ.ن5: میخواستم یه پست دیگه بنویسم ، این رو نوشتم ... خدا به خیر بگذرونه !!!

آی عشق ...

همه لرزش دست و دلم از آن بود

                   که عشق پناهی گردد

پروازی نه،گریزگاهی گردد ...


آی عشق ...

            آی عشق ...

                        چهره آبی ات پیدا نیست ...



و خنکای مرهمی بر شعله زخمی

                   نه شور شعله بر سرمای درون


آی عشق ...

          آی عشق ...

                     چهره سرخت پیدا نیست ...



غباره تیره تسکینی بر حضور وهم

                       و دنج رهایی بر گریز حضور ...

سیاهی بر آرامش آبی و سبزه برگچه بر ارغوان


آی عشق ...

            آی عشق ...

                        رنگ آشنای چهره ات پیدا نیست ...


  • احمد شاملو







آهنگ پست : تحمل کن / ابی


کتاب پست : ابراهیم در آتش / احمد شاملو



پ.ن1: اون روز که نوشتی دارم "ایمانم رو از دست میدم ... " خیلی فکر کردم که این ایمان چی میتونه باشه ... امروز فهمیدم رفیقک !

پ.ن2: هیچوقت دلم نمیخواست، حتی فقط یه روزش، اینطوری باشه ...

پ.ن3: تنهام ...

In the Sweet memory of black wraped boys ...

به یاد پسران سیاه پوش :


کسخلان کلاس ...


تا نیمه راه برو ، بی توجه به هیتلر برگرد ...


کسخلان کلاس ...




but everything we've ever known's here , i never wanted it to die ...




پ.ن: خاطرات ... دنیایی دارند ، بی رحم و شیرین ...


پ.ن2: پرنده مردنی است ...


پ.ن3: «بودن ها فراوانند ...» بعضی خاموش و پایدار، بعضی جادویی و زودگذر ...


پ.ن4: دلتنگم ... فقط همین !


پ.ن5: فردا (9 آبان) تولد فرشیده ... تولدت مبارک پسر سیاه پوش ...:D

وقتی ردیف جلوی کلاس نشسته باشی ...

وقتی جلوی کلاس نشسته باشی یعنی توی دهن معلم ... یعنی هرچی میگه مجبوری بشنوی و هرکاری میگه مجبوری بکنی ...

وقتی ردیف جلوی کلاس نشسته باشی تازه میفهمی که فلسفه مدرسه اومدن این نیست که ده دوازده تا معلم بیان یه مشت مساله و علم و اثبات برات ردیف کنن ... اونکه مهمه اینه که ده دوازده تا آدم با تجربه تر از تو میان و بعضی تجربه هاشون رو باهات در میون بذارن ... ده دوازده تا آدم متفاوت بیان تا با اخلاقای متفاوت آشنا بشی ، تا اجتماعی بشی، تا بفهمی مثلا یه مازندرانی که خودش رو نقطه مرکز گردش تمام گیتی میدونه و معلم تاریخ توئه هم ممکنه در بین این آدما وجود داشته باشه :دی ... یا ممکنه یه معلم فیزیک جدی، خوش برخورد، جیگر و دانا تا لامنتهای مدرسه بوی سیگار از لباساش بیاد ... 


وقتی ردیف جلوی کلاس نشسته باشی همیشه مورد خطاب و سوال و پاتخته ای ... و چیزایی یاد میگیری که اونا که اون آخر کلاس نشستن یاد نمیگیرن ...


ملعم هندسه میگه : « شما جواب درست رو بلدین ولی نمیتونین از جوابتون دفاع کنید ... هممون همینطوریم، به آموخته ها و اعتقاداتمون پایبندیم، ولی نمیتونیم برای دیگران اثباتش کنیم !! »


معلم حسابان میگه : « کتاب جدید شما رو مجبور میکنه بیشتر مساله حل کنید ! کتاب جدید کاربردای مشتق رو توی مسائل تابع و مثلثات بهتون نشون میده، بعدش مشتق رو درس میده تا بگه : دیدی ؟ راهش این بود !! .... توی زندگی به هر دری که بدتر گیر کنی، راه رد شدن ازش رو بهتر یاد میگیری ! »


معلم دینی میگه : « به ما یاد ندادن که فکر کنیم، بهمون یاد ندادن که مسائل رو منطقی و با استدلال و ریشه اش یاد بگیریم ! فقط بلدیم با هرچی و هرکی مخالف یا موافق بودیم بریزیم دور هم و یا شعار بدیم یا بهش بخندیم ! اینوریا بلدن برای احمدی نژاد جوک بسازن ! اونوریا بلدن نن جون کروبی رو سوژه شوخی های زننده بکنن ! کدوماشون بلدن از آرمانشون دفاع کنن ؟ کدوم شما بلده دینش و مذهبش رو به یه غیر مسلمون و غیر شیعه اثبات کنه ؟»


معلم زبان فارسی میگه : « بچه ها تو زندگیتون هرچی درس بخونین ، یه روز میفهمین که هیچی درس نمیخوندین ! هرکاری رو انجام بدین یه روز میفهمین کامل انجامش نمیدادین ! »


باز معلم هندسه : « دو نفر رو تصور کنید ... یکی کوه نورد، یکی هم آماتور ... هردو میرن کوه ... اما کوهنورده سریع راهش رو انتخاب میکنه و میره، آماتوره چندین بار به صخره ها و دره ها گیر میکنه تا بالاخره راه درست رو به قله پیدا بکنه ... اون کوهنورد چندین بار آزمون و خطا کرده تا توی صعود به این قله ورزیده شده ... شما باید توی هندسه کوهنورد بشین ... روی مساله فکر کنید حتی اگه قراره آخرش حلش نکنید یا راه خطا برید ... یادتون باشه راهای خطا هستن که کوهنورد رو ورزیده میکنن ! »


معلم تاریخ میگه ... (ولش کن این چیزشعر زیاد میگه ازش خوشم نمیاد !! :دی)






آهنگ پست : Shroud of False / Anathema (اتمسفریک راک)


کتاب پست : دفتر برنامه ریزی به روش قلم چی (برای داوطلبان کنکور و دانش آموزانی که کار زیاد و وقت کم دارند :دی) :D



پ.ن1: شاید مسخره باشه ولی واقعا از بعضی حرفاشون نت برداشتم !!


پ.ن2: درد گرفت از بس این چیز رو به صورتم فشار دادم :دی


پ.ن3 : ما تنها چشم برهم زدنی هستیم ...