ای که آن بالا نشسته ای
و ذلت انسان را نظاره میکنی ...
صدای شیطان قطع و وصل می شود ...
بی زحمت پایت را از روی سیم بردار !
(از کاغذپاره های تنهایی هام)
پ.ن: حالا از همه چیزش که بگذریم، حداقل کوچه فریدون مشیری رو حفظ شدم :دی
پ.ن2: اگه آدما میدونستن چقدر راحت میشه خدا رو لمس کرد، اگه میدونستن ...
پ.ن3: طولانی ترین یلدای زندگیم بود ولی، فدای سرت ...
پ.ن4: شبای آزمون قلم چی نوستالژیک شده ...
پ.ن5: Those who speak know nothing ...
پ.ن6: از دست نوشته های یک ایرانی عاشق(با چشمای خودم دیدم) :
Hey, Why don't you anderestand me ?
I miss for you ...
I need for you ...
I Love you ...
am i love ?
ببین سهراب اگه میدونستم روزشمار کنکور داری تا حالا باهات قطع ارتباط کرده بودم .
تمام بوسه ها و نوازشها می دانستند که دستهای تو ویران خواهد شد
به روز شدم
منتظرتم
بعضی وقتا نابغه میشی
مثل همین کاغذ پارت....
قبلا بت گفته بودم بعضی وقتا نابغه میشی؟
چشم دیگه چرت و پرت نمی نویسیم رئیس
حالا این سری بیا ببین راضی هستی؟
اون نوشته اولیه هم خوب بود یعنی باهاش حالیدیم در مورد پی نوشت ها بسی تامل کردم اما گفتم سکوت کنم بهتره
اون مناجات اولیه فوق عالی بود!
خوشحالم که کوچه ی فریدون رو حفظ کردی من ینهایت عاشق این شعرم.
سهراب باید اعتراف کنم که الان تقریبا معنی پ ن آخرتو فهمیدم شرمنده که خل شده بودم