جبران خلیل جبران (۳)

برای توصیف اوضاع و احوال جاده ٬ لاکپشت ها از خرگوش ها مناسب ترند

------------------------------------------------------------------------------------

روحانی ترین اشک هایمان هرگز در طلب چشم ما نیست

------------------------------------------------------------------------------------

من مشتاقانه در انتظار زندگی جاوادان خویش هستم چرا که آنجا با شعر های نانوشته و تصاویر نقاشی نشده خویش روبرو خواهم شد.

سخن نور

آدمی را خیال هر چیز به آن چیز می برد : خیال باغ به باغ‌ ٬ خیال دکن به دکان ٬ خیال رود به رود . اما در این خیالات تزویر پنهان است . (فیه مافیه ... ص ۷ )

 

پس از آدمی آن کار می آید که نه از آسمانها می آید و نه از زمینها می آید و نه از کوه ها . چون آنکار بکند ظلومی و جهولی ازو نفی شود.(فیه مافیه ... ص ۱۴)

اذان

سلام ...

همونطور که میشنوید اذان موذن زاده رو گذاشتم روی وبلاگ !

البته می خواستم اون میکس قشنگ رو که با آهنگ آقای علیقلی شده بذارم اما خوبش گیرم نیومد اذان گذاشتم :

اذان موذن زاده اجرا سوم

اون میکس هم که میگم یه بنده خدایی از تلویزیون ظبط کرده ... اون کارگردانه هم روش صدای توپ و خمپاره و مسلسل انداخته ... گویا کافر هم بوده که یکی از این صدا ها درست در قسمت ( اشهد ان لا اله الا الهه ) است !  برای دانلود‌:

میکس اذان موذن زاده با موسیقی محمدرضا علیقلی

خب دیگه ... رفع زحمت کنیم ... یا حق

باز هم جملاتی از جبران خلیل جبران

آن هنگام که مفهوم زندگی را درک کنید همه چیز را زیبا خواهید دید ...

------------------------------------------------------------------------------------

زمانی که به آفتاب پشت می کنی چیزی نمی بینی مگر سایه خویش !

------------------------------------------------------------------------------------

برای یک مقتول مایه افتخار است که او خود قاتل نیست !

-------------------------------------------------------------------------------------

یکبار با جویباری در باره دریا سخن گفتم و جویبار پنداشت :

که من مبالغه گویی خیال پرداز بیش نیستم !

و باری با دریا در باره جویبار سخن گفتم و دریا پنداشت :

من بد گویی گستاخ و بی آبرو بیش نیستم ...

-------------------------------------------------------------------------------------

به زندگی گفتم :‌ می خواهم صدای سخن ((مرگ)) را بشنوم !

و زندگی صدای خود را اندکی فراتر برد و گفت‌:‌ هم اکنون صدایش را می شنوی ...

جبران خلیل جبران

آنان به من می گویند تو و جهانی که در آن زندگی می کنی چیزی نیستید مگر دانه شنی بر ساحل دریایی بی کران ...

و من به آنها می گویم من آن دریای بی کرانم و کل جهان چیزی جز دانه های شن بر ساحلم نیست !

-----------------------------------------------------------------------

بیشترمان ترجیح می دهیم به جای جاری شدن چیزی را جذب خود کنیم

----------------------------------------------------------------------

چه باشکوه و ستودنی است قلب غمگینی که با دل های شادمان نغمه ای شادمانه سر می دهد !

----------------------------------------------------------------------

تفکر ، همواره سد معبر شعر است ...