در اوج درد ، چه باشد دوای عشق / یارب گنه چه بود که دادی جزای عشق
((گویند سنگ لعل شود در مقام صبر )) / آری شود ، ولی فقط از ماجرای عشق
صد اشک و آه و سوز دل و ناله سحر / حالم نگر که رسیدم کجای عشق
جانم برای یار و دلم وقف عشق او / اشکم برای خامُشی شعله های عشق
این سر بود چو خاک ره او ، برای او / این دل بود چو شعله سوزان ، برای عشق
مارا نبود قسمت روی نگار ، لیک / چرخیم و می خوریم کمی از هوای عشق
صد خوش به حالش و صد سوز دل بر او / آن کاو بشد ز قضا آشنای عشق
ساقی چو مدعیان مسیر حق / تسبیح و ذکر گیر و بشو پارسای عشق
(شعر از بنده حقیر .... سهراب متخلص به ساقی)
جالب بود...
شعرت رو می گم...
من این را الان خواندم افرین داداش جان .به واقع که عالیه.
سلام ...زیبا بود ..سال نو هم مبارک ...امیدوارم سال خوبی داشته باشی ...
موفق باشی ...دست به قلمت عالیه...