الهی !
وصف تو نه کار زبان است .
عبارت از حقیقت یافت تو بهتان است.
با صولت وصال ، دل و دیدار را چه توان است ؟
حسن تو فزون است ز بینایی من راز تو برون است ز دانایی من
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری (کشف الاسرار ، ج۶ ، ص۴۶۳ )
آدمک آخر دنیاست بخند ... آدمک مرگ همینجاست بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی ... به خدا مثل تو تنهاست ، بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد ... شوخی کاغذی ماست بخند
فکر کن درد تو ارزشمند است ... فکر کن گریه چه زیباست بخند
آدمک نغمه آغاز نخوان ... به خدا آخر دنیاست بخند !
چون دیگه چیزی برای گفتن پیدا نکردم یکی از مقاله های قدیمی خودم رو گذاشتم .... در واقع این مقاله رو وقتی ۱۲ سالم بود نوشتم برای همین هم چیز بدرد بخوری نیست !
(اساطیر شاهنامه و جستجوی منابع آنها )
اسطوره چیست ؟
اساطیر کلا افسانه های کهنی هستند که اکثرا وصف پهلوانان ، پادشاهان و خدایان یک سرزمین را می کنند و برای یک ملت ارزش هایی آئینی دارند.
دکتر برونو بتلهایم در کتاب « کاربرد های افسون » می نویسد : " اسطوره ها از آئین های تشریفاتی و کهن منشعب می شوند و یا بیان نمادی این آئین ها می باشند . اسطوره ها معمولا با غم به پایان می رسند . " (برونو بتلهایم ، کاربرد های افسون)
اساطیر کشور ما ایران ، اکثرا از دین زرتشتی سر چشمه می گیرند : اسفندیار که پهلوانی از دین زرتشت بوده و گویند به راستی زیسته و دین زرتشت را رواج داده و به همین دلیل به اسفندیار یعنی آفریده پاک و مقدس ملقب شده است؛ دیگر اسطوره ما در دین زرتشت پشوتن ، برادر اسفندیار است که گویند از بی مرگان بوده و بسیار به دین زرتشت خدمت کرده است؛ سیاوش مردی که بسیار مظلوم واقع شده و مردی پاک تینت است؛ گرشاسب دیگر انسان اسطوره ای در اوستا است که پهلوانی بی مانند بوده است ؛ از اساطیر غیر انسان در فرهنگ کهن فارسی می توان به سیمرغ ، ضحاک و اژدها اشاره کرد. سیمرغ که در زبان پهلوی سین مورک گفته می شد پرنده ای شفا بخش بود که بدنی بسیار عظیم داشت و بر درختی در دریای فراخکرت ( که احتمالا همان دریای تتیس یا خزر باشد ) سکنی داشت؛ سین در پهلوی به معنای مقدس و مورک همان مرغ یا پرنده ماست و منظور از سیمرغ هرگز سی مرغ نیست بلکه مرغ مقدس است. ضحاک همان آژی – دهاک است که نام موجودی بس قدرتمند بوده است که شکل ظاهری آن هرگز مشخص نیست؛ آژی معنای مار یا اژدها دهد و دهاک احتمالا همان اهریمن است. اژدها نیز در فرهنگ فارسی وجود دارد که البته بسیار با اژدهای دیگر فرهنگ ها متفاوت است؛ اژدهای ایران شکل ماری عظیم الجثه و احتمالا همیشه سبز رنگ را دارد که صورتش مانند صورت تمساح است و از دهانش آتش تراوش می کند.(جهانگیری ، 1369)(شکوری،1385)
دیگر اساطیر ما مربوط به بعد از اسلام می شود که شامل اساطیر اسلامی و اساطیر شاهنامه است. اساطیر شاهنامه بیشتر شامل پهلوانان بی مانند می شود. سام بزرگ پهلوانی است که هم دوره گرشاسب بوده. رستم پهلوانی بی مانند و زال پیری خردمند و بی مثال است.
اما اساطیر شاهنامه از کجا سر چشمه می گیرند؟
افرادی مثل اسفندیار روئین تن ، پشوتن ، سیاوش ، گرشاسب ، گشتاسب ، سیمرغ ، اژدها و اردشیر ریشه در فرهنگ اصیل ایران دارند و بیشتر از متون پهلوی و اوستا گرفته شده اند. اما بقیه اساطیر از کجا آمده اند ؟
در کتاب فردوسی و شاهنامه آمده است : " فردوسی در عین پیروی غیر مستقیم از « خداینامه » ، از منابع و مطالب اضافی استفاده کرده که نظم آرمانی منظومه را تامین می کند. "(مرتضوی ، 1364)
ما مطمئنیم که داستانی چون داستان رستم و سهراب در هیچ منبع دیگری به غیر از شاهنامه وجود ندارد و به احتمال زیاد فردوسی آن را از زبان یک دهقان نقل می کند :
به گفتار دهقان یکی داستان بپیوندم از گفته ی باستان
همچنین « توجه به این نکته اهمیت دارد که فردوسی مصرحاً ، هم در مورد گرد آوری تمام شاهنامه و هم در مورد بعضی داستان های مستقل از دانندگان و راویان بزرگ یاد کرده است. » (مرتضوی ، 1364)
ما می دانیم که شاهنامه فردوسی مجموعه کاملی از اسطوره ها ، حماسه ها ، تاریخ ، فرهنگ و شعر فارسی است و نظیر آن در کل تاریخ ادبیات ایران یافت نمی شود. شواهد نشان می دهد که منابع فردوسی در گرد آوری این مجموعه عظیم لااقل شامل سه دسته بوده است :
1) منابع رسمی تاریخ و نوشته هایی که تمام مورخان در زمان فردوسی از آنها استفاده می کرده اند. از آن جمله می توان خداینامه ها ، متون پهلوی دست نویس و نوشته های سده های اول اسلام چون تاریخ طبری و نوشته های ابن الندیم و ابن مقفع نام برد.
2) منابع مستقل داستانی مثل نوشته هایی در مورد رستم و پهلوانی های او و سام و گرشاسب و داستان سیاوش و بیژن و منیژه.
3) روایات و داستان های پراکنده شفاهی که به شنیده های فردوسی و داستان های عامه مربوط می شود و برای تکمیل این مجموعه عظیم بسیار موثر بوده است. بطور مثال داستان رستم و سهراب که در مورد آن صحبت شد.(مرتضوی ، 1364)
اما احتمالات دیگری هم برای منایع این اثر بی مانند وجود دارد :
1) برداشت داستان های حماسی و جنگ های عظیم از بزرگ ترین حماسه دنیا یعنی ایلیاد و ادیسه هومر نیز ممکن بوده است.(مرتضوی ، 1364)
2) یکی از بزرگترین احتمالات برداشت فردوسی از اساطیر یونان باستان است. تشابهات زیادی در شاهنامه و اساطیر یونان دیده می شود که می توان از آن جمله از شباهت رخش و اسبی به نام پگاز در اساطیر یونان نام برد و یا هفت خوان رستم که به احتمال زیاد در دوازده خوان هرکول ریشه دارد. (ژنه ، 1348)
3) یکی دیگر از منابع احتمالی داستان های شاهنامه به داستان های عرب و اسلام بازمی گردد. می توان اینگونه گفت که ممکن است فردوسی از داستان های قوم عرب یا داستان هایی که در قرآن آمده الهام هایی گرفته باشد.
به هر حال تصوراتی در مورد منابع دیگر شاهنامه نیز بیان می کنند.
همچنین منابعی که فردوسی از انها در نوشتن شاهنامه کمک گرفته اکثرا منثور بوده پس فردوسی به چه دلیل آنها را به نظم در آورده است. نبوغ فردوسی برای خلق این اثر بی مانند قابل انکار نیست و اصرار او برای به کار بردن کلمات فارسی نیز همینطور. اما دلیل منظوم بودن اثر فردوسی هزگز مشخص نیست.
بعضی محققان معتقد به برداشت های فردوسی از آثار هومرند. مثلا حماسه بزرگ ادیسه که شاهکاری بی نظیر در تاریخ جهان است شباهت های فنی زیادی به شاهنامه فردوسی دارد. همین برداشت ها می تواند فردوسی را در به نظم در آوردن شاهنامه راهنمایی کرده باشد زیرا که آثار هومر نیز به صورت شعر نوشته شده است.(جمالی ، 1368)
همچنین اعتقادات فردوسی و هومر نیز اکثرا مشترکند. به طور مثال از مهمترین اعتقادات و گفته های مشترک آنها می توان از «عدل و داد» ، «انتقام» و «رواج یک سنت» نام برد. با بررسی آثار این دو نویسنده همچنین به تشابهات زیبایی شناسانه و اعتقادی دیگری نیز می توان دست یافت.(جمالی ، 1368)
به طور کلی می توان نتیجه گرفت :
(( فردوسی شاهنامه را از منابع مختلفی بدست آورده و چنان با مهارت آنها را به هم پیوند داده که قابل تشخیص نیستند ، قطعا اصلی ترین منابع فردوسی متون تاریخ ، داستان های مستقل ، و شنیده ها و روایاتی بوده که خود فردوسی به طور شفاهی جمع آوری کرده است. احتمال دارد که فردوسی در تالیف شاهنامه از اساطیر یونان و داستان های عرب نیز استفاده کرده باشد. همچنین قطعا برداشت هایی نیز از آثار هومر داشته است. ))
این نکته قطعی است که در تاریخ ایران هیچ اثری به عظمت ، زیبایی و جامعی شاهنامه فردوسی نبوده و نخواهد بود . و مسلما اثری هم نیست که به آسانی فراموش شود :
بیافکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند
منابع :
بتلهایم ، برونو . (بدون تاریخ) . کاربرد های افسون ( مترجم : شیوا رضوی ، کاظم) . تهران ، مولف .
جمالی ، کامران . (1368) . فردوسی و هومر . تهران ، انتشارات اسپرک.
جهانگیری ، علی. (1369) . فرهنگ نام های شاهنامه . تهران ، انتشارات برگ.
شکوری ، محمد جواد . (1385) . داستان های شاهنامه . مشهد ، انتشارت سخت گستر.
مرتضوری ، منوچهر . (1364) . فردوسی و شاهنامه . موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، تهران .
ژنه ، امیل . (1348) . داستان های یونان باستان (مترجم : نیکپور اردشیر) .بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، تهران .
ببخشید مدتیه به روز نمی کنم ... درس ها واقعا سنگینه !
هان ای دل عبرت بین ٬ در دیده نظر کن هان ! / ایوان مداین را آیینه عبرت دان !