من تو را تا آخرین شبنامه چشمک زن بیرنگ مفلوک
من تو را تا آسمان ها میرسانم
این زمین بهر من و تو تنگ و تاریک و غمین است
عشق های این زمین انگار آئینی کمین است
من تو را تا آسمان ها می رسانم ...
آسمان ها کوته و تاریک و گنگند
جز هزاران صد ستاره ، هرکدام از کهکشانی دور یا نزدیک
هیچ اندر دل ندارند ...
آسمان ها در زمین همواره گیرند
در میان قالب پوسیده آن کهکشان هاشان اسیرند
من تو را تا کهکشان ها میرسانم ...
دست و در دست من خالی ، تو در شهر و دیاری دور
من اسیر غصه هجران که اگه نیستم ...
زیبا ستاره در شب هجران ، در عشق کسی چشمک روا دارد
که تا صد کهکشان از یکدگر دورند ...
در میان خوشه های پرتلالو از هزاران کهکشان سرد محصورند !
من تو را تا آن دو عاشق
من تو را تا خوشه ها ، تا بی نشان ها میرسانم ...
در ورای خوشه ها چیزیست ...حرف هایی بهر گفتن ، قصه هایی تا شنیدن
آسمان هایی که بسیارند ، در هر خوشه ای ده ها ، هزاران
کهکشان ها مملو از آن عاشقانی کز غم هجر عزیزی سر به بالین سکوتی میگذارند
در ورای خوشه ها یک عالم دیگر نهفته ...
باز چون یک قطره باران !
بسته چون صد ها هزاران
باز تا پایان بی پایان ...
در ورای خوشه ها :
بیکران هایی فراوان
من تو را تا بیکران ها می رسانم
(شعر از این بنده حقیر ، سهراب ! )
سلام گرامی
وبلاگ زیبایی داری
من با یکی از شعرهام آپم و منتظر سیلی نقد شما
دوست عزیز
سلام وبلاگ جالب و زیبایی دارید حیف است که این وب از کاربران کمی برخوردار باشد برای افزایش کاربران وب خودت میتوانی آنرا در سایت زیر ثبت کنی کاری هم ندارد نه باید لینک باکس بگذاری و نه کار دیگر فقط به نشانی زیر برو و وب خودت را ثبت کن.
موفق باشی
http://hamsoosite.com/
آپ جدیدت زیبا بود...به تولد عشقم دعوتت می کنم خوشحال می شم بیای