باید آن روز، پشت آن ایستگاه اتوبوس در خیابان قدس میبوسیدمت ...
پ.ن : خستهام از باور به چیزایی که هیچوقت حقیقی نشدن !!
اقا اون پاپ آپ تبلیغاتی رو بردار وقتی میزنیم نظرات هی باز میشه متاسفانه قبلا هم گفتم ما حسرت گذشته و کارهای نکرده رو خیلی می خوریم. راستی من برگشتم
من نذاشتم که من بردارم :-(خوش برگشتی
گفته بودی بیایم اومدیم و لی قالب مشکیه من راحت نیستم پس ... رفتم:/
لطف کردی :))))
میشه دست از باورشون کشید , رهایی ازادی ...
واقعاَ اسم اون آزادیه ؟!؟
لبخند تو به جان من انداخت آتشی لطفا به "بوصه" شعله آن را زیاد کن گفتی هجای "بوسه" به سین است بی سواد ! باشد ولی مرا عملی باسواد کن +این نیز میگذرد ....
اقا اون پاپ آپ تبلیغاتی رو بردار وقتی میزنیم نظرات هی باز میشه
متاسفانه قبلا هم گفتم ما حسرت گذشته و کارهای نکرده رو خیلی می خوریم.
راستی من برگشتم
من نذاشتم که من بردارم :-(
خوش برگشتی
گفته بودی بیایم اومدیم و لی قالب مشکیه من راحت نیستم
پس ... رفتم:/
لطف کردی :))))
میشه دست از باورشون کشید , رهایی ازادی ...
واقعاَ اسم اون آزادیه ؟!؟
لبخند تو به جان من انداخت آتشی
لطفا به "بوصه" شعله آن را زیاد کن
گفتی هجای "بوسه" به سین است بی سواد !
باشد ولی مرا عملی باسواد کن
+این نیز میگذرد ....