عرفان

رسیدن به خداوند ٬ با او بودن در تمام ابعاد زندگی است ٬ نه فقط در شرایط ممتازی همچون لحظات ارتباط با خدا یا نیایش ! همواره باید خدا را تجربه کرد : به هنگام قدم زدن در جاده ٬ تنفس هوای آلوده ٬ به هنگام شادی ٬ نوشیدن یک نوشابه ٬ به هنگام تلاش برای فهمیدن متنی که در مطالعه اش هستیم .  خداوند آمیخته همه اینهاست. و هر موقعیتی برای درک او و گفتن اینکه : خدا با ماست ٬ مناسب است.

 

(دومین مکتوب ٬ پائولو کوئلیو به نقل از لئوناردو بوف)

آموزش

آموزگار بد ٬ گفتار را تباه می کند  و با بدآموزی خویش خرد زندگی را از اینکه با منش نیک توانگر گردد و ارج و شکوه یابد باز می دارد.

ای مزدا !

تو مارا آموزگار منش نیک باش !

 

(اوستا:نگارش جلیل دوستخواه ٬ گاتاها ٬ یسنا ٬ هات ۳۲ ٬ بند ۹ )

الهی ...

الهی !

وصف تو نه کار زبان است .

عبارت از حقیقت یافت تو بهتان است.

با صولت وصال ، دل و دیدار را چه توان است ؟

حسن تو فزون است ز بینایی من             راز تو برون است ز دانایی من

 

 مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری (کشف الاسرار ، ج۶ ، ص۴۶۳ )

مترسک

ک بار به مترسکی گفتم : لابد از ایستادن در این دشت خلوت خسته شده ای.

گفت : لذت ترساندن عمیق و پایدار است. من که از آن خسته نمی شوم !

دمی اندیشیدم و گفتم : درست است ؛ چونکه من هم مزه آن را چشیده ام.

گفت : فقط کسانی که تن شان پر از کاه باشد این لذت را می شناسند. و من آن هنگام از پیش او رفتم و ندانستم که منظورش ستایش من بود یا خوار کردنم !

 

یک سال گذشت و در این مدت مترسک فیلسوف شد. هنگامی که باز از کنار او  می گذشتم دیدم دو کلاغ دارند زیر کلاهش لانه می سازند.

 

از کتاب دیوانه اثر جبران خلیل جبران

یک پر

پائولو کوئیلو مشکل من رو تو مکتوب اول میگه :

(( مردی میخ واست به واحه دیگری محاجرت کند ، و شروع کرد به بار کردن شترش ،‌ ظرف های ، وسایل زندگی ، فرش ها و صندوق های لباس را روی شتر گذاشت و شتر زیر بار سنگین آنها مقاومت کرد.

وقتی می خواست به راه بیافتد به یاد پر زیبایی افتاد که پدرش به او داده بود. پر را برداشت و پشت شتر گذاشت اما با این کار شتر تاب نیاورد و جان سپرد.

حتما مرد فکر کرد : شتر من حتی نتوانست وزن یک پر را تحمل کند  !

گاهی ما هم در مورد دیگران همینطور فکر می کنیم... نمی فهمیم که شوخی کوچک ما شاید همان قطره ای بوده که جامی پر از درد و رنج را لبریز کرده است. ))