بچه که بودیم یه شعر میخوندیم :
خوشحال و شاد و خندانم / قدر دنیا رو میدانم
عمر ما کوتاس / چون گل صحراس / پس بیایید شادی کنیم !
بعد اونموقع نمیفهمیدم این یعنی چی ! ولی الان خوب میفهمم ! یادمه یه بار از مامانم پرسیدم "گل صحرا چیه ؟" بعدم که گفت یه جور گله نفهمیدم ربطش به شعر چیه و اینا ...
کلا امروز نمیدونم چمه ... الکی خوشم ...
آقا یه سریال ساختن ! در مسیر زنده رود یا نمیدونم چی ! آخر مزخرف ! من موندم ! اومدن ر**ن به لهجه شیرین اصفهانی ! یکی اون مسعود خوب حرف میزد ! یکی هم اون فرهاد ! بقیه اشون یه کلمه بلد نیستم اصفهانی حرف بزنن ! یه مشت بازیگر تهرانی تیتیش ! خوب اصفهانی اینقدر بازیگر تئاتر و سینمای خوب داشت ! مجبور بودین اون دختر تهرونی رو بذارین که ببوقه به لهجه ؟ بعد تصویری که از جامعه اصفهان نشون میدن جالبه ! بد نیست این یکی ! بازم نزدیک تر از لهجه است ! "ج" گفتن های اون زنیکه عروسه حال من رو بهم میزنه ! حسین محجوبم که داره با لهجه خودش حرف میزنه ! اون یکی آقای سماواتی هم که داره کاشانی حرف میزنه به جای اصفهانی !
بعد اصلا کی گفته که همه باید اصفهانی حرف بزنن !؟ تو اصفهانی هیچوقت بزرگترین تاجر شهر که از طبقه بالای جامعه است لهجه نداره ! خودشم داشته باشه دخترش نداره .... !
عجـــــــــــــــب ... به قول عاطفه : «فحش به اصفهانیاس ! »
درگیر کردم خودم رو حسابی با زندگی ! هروقت هم یه سوژه به ذهنم میرسه که آپ کنم حسش نیست ! وقتی حسش میاد سوژه هه یادم رفته ... کلا بد زمونه ای شده ...
پ.ن1 : این آهنگ They won't understand رو شنیدین ؟ از فریمان ؟ خیلی دوست داشتم !
پ.ن2: اگه خدا بخواد یه سفر بریم یه ذره حال و هوا عوض بشه ... حال و هوا خوب نیست ...
پ.ن3: مکانیک خیلی حال میده ... شاید بیخیال نجوم شدم رفتم مکانیک خودم گرایش دینامیک جسم صلب :دی !
همیشه فکر میکردم این محسن نامجو از اون آدمای روشنفکر نماست که برای جلب طرفداری مردم داره ادای روشنفکرا رو در میاره ... نه که طرفدارش نبوده باشم، ولی نامجو صرفا برام یه سری حرف قشنگ و آهنگ بود نه یه شخصیت !!
ولی با شنیدن آلبوم جدیدش ، آهنگای «بی نظیر» ، «همش» و «گلادیاتور ها»(بخصوص ویدئوش) واقعا به این نتیجه رسیدم که انگار طرف ته شخصیتش مایه های روشنفکری داره ... خوشم اومد ازش ... شخصیت شد یهو طرف ...
ویدئو آهنگ گلادیاتور ها (دیدن این کلیپ به افراد زیر 16 سال توصیه نمی شود) :دی
هیچوقت واقعا طرفدار داریوش نبودم ... ولی چندتا آهنگای آلبوم جدیدش خیلی بهم حال داد ... یعنی آتیشم زد وقتی خوند :
تو با دلتنگیای من ، تو با این جاده هم دستی
تظاهر کن ازم دوری ، تظاهر میکنم، هستی !
یعنی کلا رفته رو نرو این آهنگ و از شدت قشنگی نمیتونم گوش نکنم ! متنش توی ادامه مطلبم هست !
من هیچگونه استعدادی برای المپیاد نجوم ندارم ... آخه یعنی چی که همه مکانیک سماوی ریاضی و حسابان مطلقه ... باب مغر منم گنجایشی داره خوب ... موندم کوئیز هفته دیگه رو چطوری میخوام جواب بدم ... سرعت مدار بیضی که یکی از ساده ترین فرمولای مکانیک سماویه یه خط کامل دفتره ... من چطوری حفظ کنم خداییش ؟
پ.ن1: ژانر اینایی که با سریالای فارسی وان عاشق میشن :دی
پ.ن2: یه حسی از تو در من هست ... متن آهنگه تو ادامه مطلبه ... هععیی ... آهنگ این روزای من ...
پ.ن3: کسی نمیدونه برای بدست آوردن سرعت مدار هذلولی باید چطوری رابطه اش رو حساب کرد ؟
پ.ن4: کمتر باید نت بیام ... اینطوری نمیشه ... خیلی عقبم از همه چیز ... فیزیک و ریاضیم برای هدفی که میخوام هنوز صفر هم نیست !!!
پ.ن5: این امکان شکلک هم به نظرات اضافه شد ... چقدر غر میزنید :دی
دیالوگ 1 : عزیزم ، دورت بگردم !
تفسیر : بر طبق اصل اول کپلر ، فرد مذکور در یک مدار بیضی شکل که معشوقه در یکی از کانون های بیضی قرار داره حرکت میکنه. با توجه به اختلاف جرم ناچیز دو جسم(دو انسان) خروج از مرکز بیضی زیاد و بیضی کشیده تر است، همچنین مرکز جرم آنها در جایی بین آنها واقع خواهد شد.
برطبق اصل سوم کپلر مربع دوره تناوب گردش نجومی جسم اول با مکعب فاصله متوسط آن از معشوقه متناسب است در نتیجه هرچه با سرعتی بیشتر دور هم بگردند نزدیکتر خواهند بود.
دیالوگ 2: اوی یارو، همچین میزنم بری دیگه برنگردیا !!!!
تفسیر : بر طبق قانون دوم نیوتون شتاب جسم با حاصل تقسیم جرم جسم بر نیروی وارده متناسب است. در نتیجه اگر فردی بتواند با نیروی متناسبی فرد را بزند، فرد با شتابی متناسب با نیروی وارده به حرکت در خواهد آمد. در صورتی که از مقاومت هوا و اصطکاک زمین صرف نظر شود بر طبق قانون اول نیوتون (اینترسی) فرد مذکور با سرعت ثابت به حرکت ادامه خواهد داد و بر نخواهد گشت...
دیالوگ 3 : طرف همچین میدوید که کونش سرخ شده بود !
تفسیر : بر طبق اصل انتقال دوپلری، وقتی چشمه موج الکترومغناطیسی با سرعت زیادی به شما نزدیک شود طول موج آن کم و در صورتی که از شما دور شود طول موج آن زیاد خواهد شد. در نتیجه جسم نزدیک شوند متمایل به آبی و جسم دور شوند متمایل به قرمز دیده میشود. به عنوان مثال جسمی نارنجی رنگ در صورتی که با سرعت زیادی از شما دور شود طول موج آن زیاد شده و موج رسیده به چشم شما قرمز خواهد بود و شما جسم مذکور را قرمز خواهید دید.
در نتیجه کاملا محتمل است که اگر فردی با سرعت بسیار زیاد بدود، کونش در اثر انتقال به قرمز دوپلری سرخ رنگ به نظر برسد !
دیالوگ 4 : همچین میزنمت که یکی از من بخوری یکی از دیوار !
تفسیر : بر طبق قانون سوم نیوتون، هرگاه جسمی به جسم دیگه نیرو وارد بکند، جسم دوم نیرویی مساوی و در خلاف جهت به جسم اول وارد خواهد کرد. با این حساب، در صورتی که شما بتوانید فردی را طوری بزنید که با نیروی لازم به دیوار بخورد، دیوار نیرویی برابر آن به او وارد خواهد کرد وطرف یکی از دیوار خواهد خورد !!!
دیالوگ 5 : ستاره سهیل شدی !!
تفسیر : ستاره سهیل ستاره ای با میل و بعدی خاص است و درخشندگی بالایی با قدر حدود 1- دارد.این ستاره در شب های پائیزی در آسمان قرار گرفته و حداکثر تا ارتفاع حدود 8 درجه بالا می آید. این ستاره در افق جنوبی آسمان قرار داشته و به سختی قابل مشاهده است ...
پ.ن1: یکی از این آنونس های فارسی وان هست که توش صحنه های مختلف فیلما رو نشون میده بعد دو تا دیالوگ پشت سر هم پخش میکنه :
« اون فرق داشت مگه نه ؟ » « حالا عاشقش شدم ، و تو این عشق موندم ! »
بعد فکر کن این تاثیر گذارترین جمله زندگی من در چند ماه گذشته باشه ! بدبختم نه ؟
پ.ن2 : نمیدونم چرا هرکاری میکنم بازم از برنامه عقبه زندگیم !!!
پ.ن3: شکل «بی تو» سیاوش قمیشی شدم !
ممنون از محمد به خاطر دعوت به این بازی ...
پنج سال بعد دوستان ...
جیــــــــــــــــــــــــــــیغ !
با خیلی چیزا که باهاشون کنار نیومده بود یا برای خودش بزرگ کرده بود کنار اومده ... هنوز مینویسه، ولی بیشتر برای دل خودش ... یه چیزی هست که هنوز اون رو به جیغ زدن وادار میکنه و خودم و خودش بهتر میدونیم اون چیز چیه !!!
هنوزم دنبال یه راه بهتر میگرده ... یه چیز متفاوت با نقاب های معمولی ...
با اینکه خیلی دوست داشت و زحمت کشیده دانشگاه شریف قبول نشده ولی داره اخترفیزیک تهران میخونه ! هنوزم رویاهاش رو گوشه کنارای مغزش داره ولی بزرگتر و واقع بین تر شده و برای همین دنبال راهای واقع بینانه تری هم برای تحقق رویاهاش میگرده ...
روابطش محدود تر شده ولی عمیق تر ... هنوزم خودش رو با چیزای پیش پا افتاده درگیر میکنه !
نیلوفر هنوزم با داداشش در تماسه !!! احتمالا داره تهران یا شیراز درس میخونه ... از اینکه احساساتش مثل منحنی کسینوسی باشه خسته شده کلا و ثبات بیشتری داره ! دوست پسر نداره ... تو فکرشم نیست ! هنوزم داستانای اجتماعی مینویسه ...
توی فکر اینه که کارای بزرگ بکنه ...
بالاخره پولش جور شده و یه پیانو خف خریده روزا میره دانشگاه و بعد از ظهرا با پیانوش تمرین میکنه ... عشق روزای بارونیه بیشتر از قبل ... گاهی مینویسه ... برای دل خودش ... ولی هنوزم به همون قشنگی ...
نسیم خیلی خودش رو درگیر احساسات روزمره نمیکنه دیگه بعد از پنج سال ... یعنی آدم شده احتمالا اگر نشده باشه که خیلی بده :D
هنوزم به عکسای مسنجرش گیر میدم ... گرچه احتمالا بیشتر با هم در تماسیم ... داره کاراش رو میکنه که از ایران بره و تقریبا در آستانه رفتنم هست دیگه
هنوزم به آدما همینطوری نگاه میکنه ... ترم اول دانشگاهش رو توی یکی از دانشگاهای تاپ تهران گذرونده و با یه آقا پسر خوشتیپ و پولدار و البته دل پاک هم آشنا شده ... کلا به نظرم به اون چیزی که لیاقتش رو داشته رسیده ... و اونقدر بزرگ شده که از من به خاطر کاری که کردم ممنون باشه ... از هم خبری نداریم کلا ولی گاهی از طریق نیلوفر سراغ همدیگه رو میگیرم !!!
ارسلان ...
تو آمریکا واسه خودش برو و بیایی پیدا کرده ... توی این پنج سال کم کم فهمیده که باید نصیحت رفیقش رو مبنی بر خنثی سازی احساسات جدی تر بگیره ، گرچه تا ایران بود آدم نشد :دی ... حالا داره توی یکی از دانشگاهای نسبتا خوب آمریکا درس میخونه ... دوست زیاد نداره ، تنهاس و خودشم میخواد تنها باشه ولی هنوزم گاهی به نیکولو کوچولو گپ میزنه ... ویولنیست بزرگ شدن هم پیش روشه ...
هنوز مینویسه ... داستان های کوتاهش به زبان انگلیسی و اشعار و دل نوشته های عمیقش به زبان فارسی چاپ میشه و کلی هم طرفدار داره ...
من رو که یادش نیس ... ولی من هنوز توییت هاش رو میخونم گاه و بیگاه
شوق فریاد
هنوز هست ... یعنی احتمالا هست شایدم بسته شده باشه و یه جای دیگه بنویسم ... احتمالا سال به سال آپ نمیشه ها ولی هنوز شوق فریاده ... نجوم شریف رو نتونستم رتبه دو رقمی بیارم و قبول بشم ... ولی خیالی نیست ، با رتبه زیر 160 فیزیک ذرات صنعتی اصفهان دارم درس میخونم و تو کف تغییر رشته برای فوق و گرفتن بورس از دانشگاهای خارجکی ام ... هنوزم رویام گرفتن مدرک از دانشگاه آریزونائه ... هنوزم میخوام استاد کمبریج بشم ... با اینکه میدونم هیچوقت نمیشه ولی خوب آرزو بر جوانان عیب نیست ...
شعرام رو توی مجلات مختلف چاپ میکنم ولی هنوز کتابش نکردم ... هنوزم دلم برای خیلیا تنگ میشه که به روی خودم نمیارم ... ولی در کل اوضاع خوبه ! مثل همیشه !
پ.ن : عجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــب ...
پ.ن2 : شاید عجیب باشه ولی عجیب نیست !
نکته مهم : از این به بعد دل نوشت هام رو اینجا مینویسم !!!
این یه پست طولانی و پر از خاطرس و کسایی که حوصله اینجور پستا رو ندارن بهتره نخونن ...
یه پست پر از خاطراتی و افکاری که در این وبلاگ، در لایه های زمان زنجیر شده تا اینجا بشه زنجیرگاه خرد من !!
در ادامه مطلب ...