« گفتن اینکه انگار تمامی این ماجرا رویا بوده است، احمقانه است. درست مثل اینکه بگویی "فقط یک واقعیت است". شاهزاده پوفر کوچولو، تو به همان اندازه که در واقعیت زندگی میکنی، در رویا به سر میبری !»
- (قصر قورباغه ها، یوستین گوردر)
فکر کردن بهش ضرر نداره ! اینکه ممکنه همه اون چیزی که ما درونش زندگی میکنیم، همه آنچه که بر ما گذشته یه رویا باشه ، کل زندگی یه رویا باشه ! و به این توجه کن که هیچ چیز قطعی نیست ! چیزی که من واقعا بهش اطمینان دارم ! اینکه هیچوقت نمیتونیم با قطعیت بگیم که این رویاست یا واقعیت ! و گفتن هرکدومش به یک اندازه مسخره است !
هووم ... فقط بهش فکر کن ...
و به حکم تجارب روشن میگردد که عاقل را از خطام این دنیا به کفاف خرسند باید بود، و به آن قَدَر که حاجات نفسانی فرونماند قانع گشت، و آن نیک اندک است، قوتی و مسکنی، چه اگر همه دنیا جمله یک تن را بخشند، فایده همین باشد که حوایج بدان مدفوع گردد، و هرچه از آن بگذرد از انواع نعمت و تجمل، همان شهوت دل و لذت چشم باقی میماند، و بیگانگان را در آن شرکت تواند بود.
پادشاهی با علام عجمی در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده ، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد . چندان که ملاطفت کردند آرام نمیگرفت و عیش ملک از او منقص بود. چاره ندانستند ...
حکیمی در آن کشتی بود ، ملک را گفت : اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت : غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام را به دریا انداختند ؛ باری چند غوطه خورد مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند . به دو دست به سکان کشتی آویخت و چون بر آمد به گوشی نشست و آرام یافت .
ملک را عجب آمد ، پرسید : درین چه حکمت بود ؟ گفت : از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمیدانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید :
ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید / معشوق من است انکه به نزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف* / از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است
فرقست میان آنکه یارش در بر / تا آنکه دو چشم انتظارش در بر
...............................................................................................................
* اعراف مکانی مرتفع در بهشت است که بلاتکلیفان قیامت در آن حضور به هم رسانند تا معصومین به کار آنها رسیدگی کنند.
« او سزاوار پر و بال دادن به هوس هایش بود ، فرشته به او یاد داده بود این چیزها هیچکس را از خدا دور نمیکند ،همینطور از وظیفه مقدسی که هر کس باید در زندگی اش انجام دهد . »
فقط میتونم بگم به هوس هاتون بیشتر توجه کنید ...
« یک اندیشه است که سخت مرا گرفتار ساخته ، خرد رساندنی نیست ! خردی که خردمند میکوشد به دیگران برساند ، بی بها و بی ارج و دیوانه نماست !
...
دانش را میتوان به دیگری رساند ؛ اما خرد را نمیتوان . »