آنچه حسرت دیروز است ...


از همین فردا شروع میکنم ، شروع میکنم که اون چیزی بشم که میخوام باشم ! نه اون چیزی که ازم انتظار میره باشم ، نه حتی اون کسی که باید باشم ... اون چیزی که میخوام باشم!  اون چیزی که باید میبودم و نبودم و عمرمو تلف کردم ... بهترین سالای نوجوانیم سر خودم رو شیره مالیدم ... اون سالا رو نابود کردم ولی از فردا زندگیمو درست میکنم ... به اون سبکی که واقعا بهش تعلق دارم ...



پ.ن به مریم: از این مرموزنمایی ها خوشم نمیاد ... اما خوشحالم که نوشته هامو میخونی دوست ناشناس :)






نقطه عطف !

« هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت ، باید آنها را همان طور که یکبار اتفاق افتاده اند تنها به خاطر آورد.»

  • (عقاید یک دلقک هاینریش بُل)



پ.ن: من اینو میفهمم ... ولی گاهی آنچنان در «به خاطر آوردن» لحظه ها فرو میرم که انگار دوباره دارم توش زندگی میکنم ... انگار دوباره «تکرار» میشه و چون تکرار میشه گه زده میشه توش !!!



پاسخ کامنت مریم: شاید حتی دیگه اینجا رو نمیخونی دوباره ، ولی اگر میخونی، کامنت قبلیت برام این سوال رو بوجود آورد که تو دقیقا کی هستی ... یه آدرس وبلاگی ؟ ایمیلی ؟ آیدی ای ؟ شماره ای ؟ فیس بوکی ؟ تویتری ؟ ... ؟ :D

کار یار رواست ...

«قحبه پیر از نابکاری چه کند گر توبه نکند ؟ و شحنه ی معزول از مردم آزاری ...



جوان گوشه‌نشین، شیر مرد راه خداست / که پیر، خود نتواند زگوشه ای برخاست



جوان سخت می باید که از شهوت بپرهیزد / که پیر سست رغبت را خود آلت برنمیخیزد »


  • (گلستان سعدی)

sinister

«آنها نمیفهمیدند که راز و رمز این اعمال شرارت آمیز در جزئیات آن نهفته است. اظهار پشیمانی کردن در ارتباط با وقایع بزرگ کار ساده ایست : اشتباهات سیاسی، زنا، جنایت، ضد یهود بودن ... اما چه کسی جزئیات را درک می کند ؟ چه کسی می تواند انسانی خاطی را ببخشد ؟»

  • (عقاید یک دلقک، هاینریش بُل)

بخشایش

Amon : You are Never Drunk !! Oh That's ... That's a real control, and control is Power !

Oscar : Is that why they fear us ?

Amon : No the fucking power to kill them is why they fear us.

Oscar : They fear us because we have the power to kill arbitrarily. A man commits a crime, he should know better. We have him killed and we feel pretty good about it. Or we kill him ourselves and we feel even better. That's not power though, that's Justice, that's different from power ... Power is when we have every justification to kill, and we don't !

Amon : I think you are drunk.

آمون : تو هیچوقت مست نمیشی !! این یه کنترل واقعیه ... و کنترل عین قدرته

اسکار : برای همینه که اونا ازمون میترسن ؟

آمون : نه، این قدرت لعنتی که میتونیم بکشیمشون باعث میشه ازمون بترسن

اسکار : اونا از ما میترسن چون ما میتونیم بی دلیل بکشیم. وقتی مردی جرمی مرتکب میشه، باید متنبه بشه. ما میدیم بکشنش و احساس خیلی خوبی پیدا می کنیم، یا به دست خودمون میکشیمش و حس بهتری داریم. این قدرت نیست، عدالته، این با قدرت فرق میکنه ... قدرت اینه که دلایل کافی برای کشتن در اختیار داشته باشیم، و نکشیم

آمون : فکر میکنم الان مستی




(Schindler's List, Steven Spielburg)                             (فهرست شیندلر، استیون اسپیلبرگ)