همه لرزش دست و دلم از آن بود
که عشق پناهی گردد
پروازی نه،گریزگاهی گردد ...
آی عشق ...
آی عشق ...
چهره آبی ات پیدا نیست ...
و خنکای مرهمی بر شعله زخمی
نه شور شعله بر سرمای درون
آی عشق ...
آی عشق ...
چهره سرخت پیدا نیست ...
غباره تیره تسکینی بر حضور وهم
و دنج رهایی بر گریز حضور ...
سیاهی بر آرامش آبی و سبزه برگچه بر ارغوان
آی عشق ...
آی عشق ...
رنگ آشنای چهره ات پیدا نیست ...
آهنگ پست : تحمل کن / ابی
کتاب پست : ابراهیم در آتش / احمد شاملو
پ.ن1: اون روز که نوشتی دارم "ایمانم رو از دست میدم ... " خیلی فکر کردم که این ایمان چی میتونه باشه ... امروز فهمیدم رفیقک !
پ.ن2: هیچوقت دلم نمیخواست، حتی فقط یه روزش، اینطوری باشه ...
پ.ن3: تنهام ...
اَز تو هیـچ نمیـ خـوآهَم..
گـَرماے نگـآهـَتْ
وَ لبــْـخَـند هآے مُـشــْتـاقَـتْ
مَـرا بَـسْ اَستْ
موفق باشی رفیق
به روزم منتظرتم.