مژده خراب شدن ...

برای اولین بار توی زندگیم، توی یه رابطه‌ای هستم که دو روز پیش، یکساله شده. برای اولین بار میتونم بجای هفته و ماه، از واحد اندازه‌گیری «سال» برای بیان طول رابطم استفاده بکنم. اما نمیتونم جلوی این فکر رو بگیرم که شاید، کرونا، قرنطینه و خیلی عوامل بیرونی دیگه حاصل این طول رابطه است. که شاید اگه همه اینا نبود، اگه مجبور نبودیم خیلی اوقات دور باشیم، اگه مطمئن نبودم که قراره بهرحال شش ماه دیگه تموم بشه، شاید خیلی وقت پیش به مشکل خورده بودیم. نمیتونم جلوی این فکرو بگیرم که من مشکل جدی نشدن روابط هستم. نمی تونم انکار بکنم که هنوز هیچکس وارد زندگیم نشده که مثل من یک روح تنها داشته  باشه، که «توی با هم بودن دنبال تنهایی بگرده» نه اینکه بخواد «تنهاییش رو با باهم بودن پر بکنه». نمی تونم جلوی این فکرو بگیرم که اونی که غیرمعموله منم، و این رابطه که تا امروز، تقریباً بدون هیچ مشکلی جلو رفته، حاصل یک پارتنر صبور و فهمیده، و مجموعه بی نظیری از عوامل بیرونی غیرقابل تکراره. نمیتونم این ترس رو نادیده بگیرم که شش ماه دیگه اگر واقعاً همه چیز تموم شد، باز من برمیگردم به روابط سطحی، کوتاه و پر از تعارض، به تنهایی، و به نیافتن تنهایی آرامش‌بخش درون دیگری. و نمیتونم  اعتراف نکنم که من هنوز بعد از این همه سال که از آخرین زخم‌هام گذشته توان عشق ورزیدن رو، بدست نیاوردم، که شاید هیچوقت دیگه بدستش نیارم ...




پ.ن: برای اینکه خودم یادم نره مینویسم: دو روز (ر)، دو هفته (ت)، یه ماه (صاد)، شش ماه (ز)، هفت ماه (میم)، نه ماه (نون)


نظرات 1 + ارسال نظر
آرش خلج یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 10:12 ب.ظ https://bachegia.blogfa.com

وقتی خوندمش این شعر اومد تو ذهنم :
تو نمی دانی
من از رفتنِ تو نه
من از تکرار نشدنِ این احساس می ترسم

خوشحالم که هنوز مینویسی

خوشحالم که هنوز یادته من کی‌ام :))))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.