دیالوگ ...

مرتضی شوهر دخترعمومه ! با اینکه 10-11 سال ازم بزرگتره، ولی دوستای خوبی هستیم برای همدیگه ...


یه بار با لحن کاملا شوخی برگشت ازم پرسید : « سهراب دوست داری Celebrity باشی یا Legend ؟ »


چند ثانیه بهش نگاه کردم، خیلی جدی جواب دادم : « دوست دارم Legend باشم »



شاید علیرغم اینکه 90 درصد مردم دنیا دقیقا برعکس من انتخاب میکنن ... اما هر روز بیشتر از این انتخابم مطمئن میشم !



پ.ن: اگه یه کنکور مثل 86 یا خارج کشور 87 بگیرن، من نخونده زیر 2000 میارم !


پ.ن2: اثر پروانه ای یعنی یه انتخاب اشتباه ساده، کل مسیر زندگیت رو تحت الشعاع قرار بده ...


پ.ن3: ناگهان چقدر زود، دیر می شود ...


پ.ن4: تا حالا دو تا حشره جدید و ناشناخته توی تختم کشف کردم ... شاید حشره شناسی بزنم تو انتخاب رشته ام !

اشتباهی ...


این روزا ، دائما یه جورایی میشه که یاد یکی از پستای وبلاگ آرمینا میافتم ...


                  یه پست از آذر 88 با عنوان «وقتی همه چیز اشتباهی می شود ... »



جالبه ... یک عمر توی این پست زندگی کردم من ...








 پ.ن1: الان ممکنه بعضیا این پست رو بخونن، بعد برن توی لینک اون پست رو هم بخونن، بعد به خودشون بگیرن ! من شخص خاصی مد نظرم نبود بهرحال ... کل زندگیم بود !


پ.ن2: دقت کردین سه هفته دیگه مونده ؟ چه باحال ... چه خوشحالم من !


پ.ن3: برا بعضی چیزا نباید جنگید ... باید شکست خورد !


پ.ن4: کسی غیر از تو نمونده، اگه حتی دیگه نیستی ...


پ.ن5: برای بعضی چیزا حتی نباید شکست خورد ... باید تسلیم شد !