مرا می خواند آن آتش ...

درخت و آتشی دیدم ، ندا آمد که : جانانم / مرا می خواند آن آتش مگر موسی عمرانم ؟

مپرس از کشتی و دریا بیا بنگر عجایب را / که چندین سال من کشتی درین خشکی همی رانم

بیا ای جان توئی موسی و این قالب عصای تو / چو برگیری عصا گردم ، چو افکندیم ثعبانم

تو عیسی ای و من مرغت ، تو مرغی ساختی از گل / چنانکه در دمی در من ، چنان در اوج پرانم

خداوند خداوندان و صورت ساز بی صورت / چه صورتی می کشی بر من ، تو دانی ، من نمید انم

گهی سنگم ، گهی آهن ، زمانی آتشم جمله / گهی میزان بی سنگم ، گهی هم سنگ و میزانم

زمانی می چرم اینجا ، زمانی می چرند از من / گهی گرگم ، گهی میشم ، گهی خود شکل چوپانم

از غزلیات مولانا جلال الدین

نظرات 4 + ارسال نظر
رویای خاکستری دوشنبه 16 مهر 1386 ساعت 07:51 ب.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام عزیز دل
خوبی سهراب جان؟
من آپم
موفق باشی

رویای خاکستری شنبه 14 مهر 1386 ساعت 10:31 ب.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام سهراب جان خوبی؟
من آپم
موفق باشی

رویای خاکستری چهارشنبه 11 مهر 1386 ساعت 12:00 ق.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام سهراب جان خوبی؟
ممنونم از اینکه به من سر زدی و من و لینک کردی.
خیلی زیبا بود. موفق باشی

پیرمدر مست سه‌شنبه 10 مهر 1386 ساعت 11:03 ب.ظ

واقعا که خدا مولانا رو بیامرزه !
شعراش خیلی قشنگن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.