آسمان ابر گرفت ٬ اشک ز مهتاب افتاد / گویی از چشم همه خلق خدا خواب افتاد

وقت آغاز اذان قصه او پایان یافت / قصه چشمه چشم است که بی تاب افتاد

این شعر رو در سوگ مادرم گفتم !

یا حق

نظرات 2 + ارسال نظر
علی یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 08:04 ب.ظ http://www.movis20.blogfa.com

سلام من علی هستم افتخار حضور در وبتون رو پیدا کردم امید دارم که شما با تشریف فرمایتون بنده رو خوشحال میکنید.من منتظر حضور بسیار بسیار گرمتون هستم
گلی بود که گم کردم
او گل نبود بلکه خاشاکی بود
اگر او گل بود مرا سبزه میکرد
اما حیف به من که با خشکی در میان بودم
علی


دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌

من که عشقی نداشتم تا براش برای ولنتاین کادو بخرم[گریه][تشویش]

سعید یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 12:27 ق.ظ http://sange-sabur.blogsky.com

از خدا براش طلب آمرزش می کنم....
شما هم خسته نباشی...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.