عشق

در اوج درد ، چه باشد دوای عشق / یارب گنه چه بود که دادی جزای عشق

((گویند سنگ لعل شود در مقام صبر )) / آری شود ، ولی فقط از ماجرای عشق

صد اشک و آه و سوز دل و ناله سحر / حالم نگر که رسیدم کجای عشق

جانم برای یار و دلم وقف عشق او / اشکم برای خامُشی شعله های عشق

این سر بود چو خاک ره او ، برای او / این دل بود چو شعله سوزان ، برای عشق

مارا نبود قسمت روی نگار ، لیک / چرخیم و می خوریم کمی از هوای عشق

صد خوش به حالش و صد سوز دل بر او / آن کاو بشد ز قضا آشنای عشق

ساقی چو مدعیان مسیر حق / تسبیح و ذکر گیر و بشو پارسای عشق

 

(شعر از بنده حقیر .... سهراب متخلص به ساقی)

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1387 ساعت 11:13 ب.ظ

جالب بود...
شعرت رو می گم...

سروش اویسی پنج‌شنبه 22 فروردین 1387 ساعت 08:51 ب.ظ

من این را الان خواندم افرین داداش جان .به واقع که عالیه.

ستاره جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 08:12 ب.ظ http://www.ghampaizi.blogfa.com/

سلام ...زیبا بود ..سال نو هم مبارک ...امیدوارم سال خوبی داشته باشی ...

موفق باشی ...دست به قلمت عالیه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.