حکایتی از گلستان

پادشاهی با علام عجمی در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده ، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد . چندان که ملاطفت کردند آرام نمیگرفت و عیش ملک از او منقص بود. چاره ندانستند ...

حکیمی در آن کشتی بود ، ملک را گفت : اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت : غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام را به دریا انداختند ؛ باری چند غوطه خورد مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند . به دو دست به سکان کشتی آویخت و چون بر آمد به گوشی نشست و آرام یافت .

ملک را عجب آمد ، پرسید : درین چه حکمت بود ؟ گفت : از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمیدانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید :


ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید / معشوق من است انکه به نزدیک تو زشت است

حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف* / از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است

فرقست میان آنکه یارش در بر / تا آنکه دو چشم انتظارش در بر


...............................................................................................................

* اعراف مکانی مرتفع در بهشت است که بلاتکلیفان قیامت در آن حضور به هم رسانند تا معصومین به کار آنها رسیدگی کنند.

نظرات 13 + ارسال نظر
نیما چهارشنبه 16 بهمن 1387 ساعت 11:13 ب.ظ http://gham-name.blogsky.com

سلام!
اتقاثا چند وقت پیش من این حکایت رو خونده بودم و ازش خوشم اومده بود و میخواستم تو وبلاگم بزارم که دیگه شما گذاشتیش من نمیتونم بزارم !!! در نهایت خسته نباشی

بهار پنج‌شنبه 10 بهمن 1387 ساعت 10:17 ب.ظ http://www.mekebi93.blogfa.com

خیلی عجیبه!
گاهی آدم نمی دونه چی بگه!
من آپم بیا!

امیر چهارشنبه 2 بهمن 1387 ساعت 02:29 ب.ظ http://www.reyshop.ir

با سلام

از وبلاگ شما بازدید کردیم. خیلی جالب بود وبلاگ قشنگی داشتی
در صورت تمایل از وبسایت ما نیز دیدن فرمایید

بـزرگتـریـــن و جــامـع تـریــن فـروشــگاه ایـنتــرنتــی ایــران

http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com

باسپاس

سهراب سه‌شنبه 1 بهمن 1387 ساعت 01:12 ب.ظ http://prepay.ir/?referid=3231

سلام دوست من.

اگر از Oxin خسته شدید یا به دنبال یک جای معتبر برای کسب درآمد در قبال نمایش تبلیغ می گردی ، این یکی رو هم امتحان کن.

امتحانش ضرری نداره.

امین سه‌شنبه 1 بهمن 1387 ساعت 12:14 ق.ظ http://my-neveshte.blogsky.com/



بله درسته ! قدر زر زرگر داند و قدر گوهر گوهری :دی

ریموس یکشنبه 29 دی 1387 ساعت 04:39 ب.ظ

خیلی جالب بود

سلام.
از وبلاگتون بازدید کردیم. نسبتا خوب بود اما مفید تر از این هم می تونه باشه.

از وبسایت ما هم در صورت تمایل بازدید کنید.
با سپاس
انجمن متخصصان الکترونیک ایران

شیرین پنج‌شنبه 26 دی 1387 ساعت 10:22 ق.ظ http://tanhaeehayam.blogsky.com

سلام
من به جشن عاشق شدنم دعوتون می کنم خوشحال می شم ببینمتون

ستاره چهارشنبه 25 دی 1387 ساعت 12:01 ب.ظ http://ghampaizi.blogfa.com

سلام دوست عزیز..زیبا بود ...

موفق باشی....
در پناه خدا

جیمزی سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 10:41 ب.ظ http://www.Pinkyoyo.blogfa.com

رویای خاکستری سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 01:05 ب.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام عزیز. خوبی؟
من آپم
خوشحال می شم بیای پیشم

آرمینا سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 11:54 ق.ظ

میبینم آپ میکنی و خبر نمیدی ! بزنم لهت کنم ؟

این داستان رو هم شنیده و خونده بودم ... به نظرم کاملا درست میگه . همونطور که من خودم همیشه میگم :

اگر گاهی تو زندگیمون نبازیم و غصه رو تجربه نکنیم ، چطور میتونیم متوجه شیرینی شادی و پیروزی بشیم ؟!

سخنان قصار از استاد آرمینا ! [:S048:]

شیرین شنبه 21 دی 1387 ساعت 02:53 ب.ظ http://tanhaeehayam.blosky.com

قشنگ بود ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.