خواب ...

دیشب دوباره ، گویی خودم را خواب دیدم :

در آسمان پر میکشیدم ، و لابه لای ابر ها پرواز میکردم

و صبح چون از جا پریدم ...

در رختخوابم یک مشت پر دیدم !

یک مشت پر ، گرم و پراکنده ...

پائین بالش : در رختخواب من نفس میزد ...


آنگاه با خمیازه ای ناباورانه بر شانه های خسته ام دستی کشیدم :


بر شانه هایم ، انگار جای چیزی ...

چیزی شبیه بال

                   احساس میکردم !



  • قیصر امین پور


نظرات 2 + ارسال نظر
نسیم شنبه 10 اسفند 1387 ساعت 10:36 ب.ظ http://www.nassim2008.blogfa.com

سلام
خیلی قشنگه.
مرسی که سر زدی.
بای تا بعد

علیرضا جمعه 9 اسفند 1387 ساعت 01:34 ب.ظ http://www.morale.blogfa.com

اول

کاشکی ما هم خواب اینجوری ببینیم تا باشه از این خواب ها

شعر های قیصر بیشتری بزار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.