تردید ...

« گفتن اینکه انگار تمامی این ماجرا رویا بوده است، احمقانه است. درست مثل اینکه بگویی "فقط یک واقعیت است". شاهزاده پوفر کوچولو، تو به همان اندازه که در واقعیت زندگی میکنی، در رویا به سر میبری !»


  • (قصر قورباغه ها، یوستین گوردر)

فکر کردن بهش ضرر نداره ! اینکه ممکنه همه اون چیزی که ما درونش زندگی میکنیم، همه آنچه که بر ما گذشته یه رویا باشه ، کل زندگی یه رویا باشه ! و به این توجه کن که هیچ چیز قطعی نیست ! چیزی که من واقعا بهش اطمینان دارم ! اینکه هیچوقت نمیتونیم با قطعیت بگیم که این رویاست یا واقعیت ! و گفتن هرکدومش به یک اندازه مسخره است !


هووم ... فقط بهش فکر کن ...

نظرات 9 + ارسال نظر
سارا مدلی یکشنبه 15 آذر 1388 ساعت 11:29 ق.ظ http://www.sara.medly.blogfa.com

رویا؟ خب می تونه شیرین ترین چیزی باشه که هر انسانی تو دنیای خودش باهاش سر و کار داره..

ولی فکر نکنم بتونیم هرگز رویا بودن یا واقعی بودن دنیا رو تشخیص بدیم..

پ.ن:خداکنه دنیا واقعی باشه

... پنج‌شنبه 12 آذر 1388 ساعت 01:36 ق.ظ

منظورت چه جور اشتباهیه؟
یه سوال ساده!
می خوای باهام ارتباط داشته باشی یا نه؟
اگه آره خیلی حقایق هست که باید بدونی
اگه نه حلالم کن و خداحافظ!

هوووم ... فکر کنم آره ، میخوام !!

ولی فکر نکنم کامنت های وبلاگ محل مناسبی برای گفتن «خیلی حقایق» باشه !!!

مصطفی چهارشنبه 11 آذر 1388 ساعت 05:28 ب.ظ

تو میتونی هر طور که میخوای باشی، گور بابای ملت!

از اون کامنتای مصطفاسکیی بودا!

... چهارشنبه 11 آذر 1388 ساعت 02:55 ب.ظ

سلام
خودمم!
باز اومدم اما دیگه بچه نیستم!
دیگه هیچ شخصیت خیالی ای باهام نیست.
مثل اینکه تو اصلآ دل خوشی از من نداریااااااااا!
باتوجه به بعضی مطالبت!

هوووم ...

نه اتفاقا دلم برات تنگ شده اگر بخوام صادق باشم !

من فقط وقتی همه زندگیم رو بررسی میکنم ، میبینم تنها اشتباهی که کردم توی رابطه ام با تو بود !! برای همین اینطوری در موردش مینویسم !

بازم مثل همیشه : «مشکل از تو نیست ، از منه !! »

رها سه‌شنبه 10 آذر 1388 ساعت 04:02 ب.ظ http://miss_mosbati.blogfa.com

زندگی چه رویا چه واقعیت مگه فرقی هم می کنه ؟
همش یه کوفتیه ...

... دوشنبه 9 آذر 1388 ساعت 11:05 ب.ظ

فکر کنم نشناختیم!
یه نشونه بده لطفا!!

نشونه ؟ فورچونوماژور !؟!؟!

... یکشنبه 8 آذر 1388 ساعت 08:19 ب.ظ

سلام
جالبه که این وبلاگ هنوز سرپاست!
خیلی وقت بود خبری ازت نداشتم!
فکر کنم تقریبا دو سال پیش بود.
تنهایی؟چون خودت می خواستی و می خوای!
زندگی اونقدراهم پیچیده نیست!
تو پیچیدش کردی!
نشناختیم؟؟؟؟؟؟
حدس بزن.خیلی راحته!

هووووم ...

خط اول رو که خوندم دقیقا فهمیدم کی هستی ...

آره دو سال پیش بود ! ولی تازه دارم دقیقا میبینمش !

تنهائم چون خودم خواستم ! آره من خواستم و نمیخوام ! و این هرگز یه اشتباه نبود چون حتما یادته که بارها این جمله رو برات تکرار کردم : « من باید اول مشکلم رو با خودم حل کنم .»

و اون مشکل مدت زیادی نیست که حل شده !

زندگی خیلی ساده و همزمان خیلی پیچیده است ، بستگی داره چطور بهش نگاه کنی !

مجبور شدم اینجا جوابت رو بدم چون هیچ آدرسی ازت نداشتم ! میدونم دل خوشی از من نداری ولی خوشحال میشم بازم ازت خبری بگیرم !

تمام !

آرمینا شنبه 7 آذر 1388 ساعت 10:14 ق.ظ

من قانع نشدم !

نسیم جمعه 6 آذر 1388 ساعت 02:31 ب.ظ http://www.nassim2008.blogfa.com

من از رویا متنفرم چون معتقدم خودمون رو در دامی میندازیم که راه فراری نداره.
اونقت اگه زندگی رویا باشه....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.