موجیم و وصل ما از خود بریدن است ...

** این آپ رو به جانب کسی مینویسم که حتی مطمئن نیستم وبلاگم رو میخونه یا نه ... **


تکیه کلام من رو که یادته : هیچ چیز ، هیچ وقت ، اونطور که به نظر میرسه نیست !!!


میدونی زندگی من خیلی پیچیده تر از چیزی بود که تو در ظاهرم دیدی ! من همیشه سعی کردم خوب باشم ، سعی کردم تا جایی که میتونم صادق باشم ! سعی کردم عادل باشم ، سعی کردم کمک کنم ...


گاهی اونقدر بهت نزدیک میشدم که خودمم میترسیدم !


شاید زیاد تظاهر میکردم ! شاید زیاد میترسیدم ! شاید زیاد اشتباه کردم ! شاید زیاد مغرور بودم ... مطمئنم زیاد مغرور بودم ...


ولی حداقل بودم ! جا نزدم ! میدونی ... واقعا دوست داشتم که باشم ...


یادته ... روز هایی که داشتیم رو ... سه سال دوستیمون رو ... دو سال رابطه نزدیک و شیرینمون رو ... دوستای مشترکمون ... دعواهامون و اشک ریختن ها و درد و دل کردنامون ! و این چیزی بود که باعث شد واقعا احساس کنم ای کاش از خون من بودی ...


هیچوقت اونقدر که نشون دادم انتظار نداشتم ! فقط سعی داشتم بهت بفهمونم چقدر برام مهمی ...


شاید اشتباه از من بوده که در اون صورت واقعا و با تمام وجود متاسفم ! شایدم اشتباه از تو بوده ! اما اگه از من بپرسی اشتباه از هیچکدوم نیست ... ولی دستای بیرحم زمان چیزیه که حتی قوی ترین احساسات رو هم میتونه نابود بکنه .... میدونم که دیگه هیچی مثل قدیم نیست ولی ...


ولی یادت باشه ... هیچوقت ، هرگز ، هیچکس نمیتونه توی قلب من جای تو باشه ! تا آخر عمرم فراموشت نخواهم کرد ، و اگر بدونی چقدر چیز توی زندگی من هست که روزانه من رو به یاد تو میندازه به این حرفم ایمان میاری که فراموشت نمیکنم ... چه بخوای و چه نخوای ... چه بشه و چه نشه ... من تا آخر عمرم فقط و فقط یک خواهر دارم ... آبجی گُلم !!!


پ.ن : هیچوقت به اندازه امشب که کلی دلم گرفته این جمله برام معنی نداشت : Wish you were here !


پ.ن2 : بعضی وقتا میفهمم که چقدر زندگی داره سریع حرکت میکنه ...


پ.ن 3 : با اینکه قبلا این شعر رو گذاشتم ولی لازم بود دوباره بذارم ... در ادامه مطلب Wish you were here / Pink Floyd

Wish You Were Here/Pink Floyd

 

So, so you think you can tell Heaven from Hell,

پس فکر میکنی میتونی تشخیص بدی ؟ بهشت رو از جهنم
blue skies from pain.

آسمان های آبی رو از درد ...
Can you tell a green field from a cold steel rail?

میتونی یک مرتع سبز رو از خطوط آهن سرد رو تشخیص بدی ؟
A smile from a veil?

لبخند رو از نقاب ؟
Do you think you can tell?

واقعا فکر میکنی میتونی توضیح بدی ؟
And did they get you to trade your heroes for ghosts?

و آیا اونها باعث شدن که قهرمان وجودت رو با روح ها معامله کنی ؟
Hot ashes for trees?

خاکستر های داغ با درخت ها ؟
Hot air for a cool breeze?

هوای سوزان با یک نسیم خنک ؟
Cold comfort for change?

آسایش سرد با تحول ؟
And did you exchange a walk on part in the war for a lead role in a cage?

و آیا باهم حرکت کردن رو در جنگ با ایفای نقش یک راهبر در قفس مبادله کردی ؟
How I wish, how I wish you were here.

چقدر من امیدوارم ، که کاش اینجا بودی ...
We're just two lost souls swimming in a fish bowl, year after year,

ما فقط دو گمشده ایم که در تنگ ماهی ها شنا میکنیم، سال به سال ...
Running over the same old ground.

بر خلاف همان محدوده مشابه قدیم می تازیم
What have we found? The same old fears.

چه یافته ایم ؟ وحشت های مشابه قدیمی
Wish you were here.

کاش اینجا بودی ...

نظرات 11 + ارسال نظر
... پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 07:49 ب.ظ

منم مث خودتم... نمیخوام بگم کی هستم ولی منو میشناسی... حالم دقیقا... هیچکس اونی که آدم میخواد نمیشه...

نسیم پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 01:21 ق.ظ http://www.nassim2008.blogfa.com

هوم
من با آرمینا موافقم.اینقدر ناامید نباش باب.
قهوه یا چای یادت نر ه[:S048:]

بز چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 04:01 ب.ظ

؟

نیلو؟

رویای خاکستری چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 03:07 ب.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام دوست گلم. خوبی؟
ممنونم که به من سر می زنی.
موفق باشی

شازده کوچولو چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 01:32 ب.ظ http://www.gonjeshgak.blogfa.com

سلام.قالب جدیدیت مبارک . من آپم .خوشحال میشم سر بزنی

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 11:53 ق.ظ http://www.sara.medly.blogfa.com

آخ آخ من با نظر مصطفی خیلی خیلی موافقم..در کل من خودم به پسر بودنت شک کردم

آرمینا چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 10:56 ق.ظ

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ِ ما عدم ماست ...

شاید ربطی به آپت نداشت ولی با دیدن تایتل پستت یاد این شعر افتادم !

همونطور که خودت گفتی ، هیچ چیز ، هیچوقت اونطور که به نظر میرسه نیست ، شاید فقط به نظر خودت میرسه که اون وبلاگت نمیخونه !

جیمز سه‌شنبه 22 دی 1388 ساعت 11:20 ب.ظ

همم..آبجی...دوسال...هرگز کسی نمیتونه جاشو پر کنه...زندگی رو دور سریع...Wish you were here...میفهمم.

"دستای بیرحم زمان چیزیه که حتی قوی ترین احساسات رو هم میتونه نابود بکنه.."

نیما سه‌شنبه 22 دی 1388 ساعت 09:28 ب.ظ http://omidepuch.mihanblog.com

سلام!

نظر خاصی نداره که بخوام نظر بدم. نظرمو در مورد دوست داشتن و عشق و دوست داشتن یه دختر و اینا قبلا گفتم. از تکرار خوشم نمیاد! فقط به خودت یادآوری‌شون کن همین!

مرسی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 دی 1388 ساعت 06:41 ب.ظ

...ساحل بهانه ایست ، رفتن رسیدن است

***ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش / آیین آینه ، خود را ندیدن است

مصطفی سه‌شنبه 22 دی 1388 ساعت 02:31 ب.ظ http://white-tomb.blogfa.com/

نمیدونم چرا نقش همه پستهات رو که مربوط به یه شخص دیگست رو دخترا بازی میکن:D

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.