سکسکه عشق ...

تو اوج سکسکه عشق ...

که شاه قصه میخنده ...


با این نفس که بریده ...

که بار مرگ می بنده ...


با این صدا که میخونه ...

تو این سکوت که میگنده ...


یه موج خون تو دل من ...

شدم یه مرده‌ی زنده ...


هزار کبوتر عاشق ...

که به آخر خط رسیدن ...


هزار حرف نگفته ...

تو عمق شعر خزیدن ...


برای موندن این عشق ...

چه مجنون ها که بریدن ... !!


برای مرگ ملائک ...

شیطونا، سیاه پوشیدن ... !!


**    **    **    **

تمام قصه همینه ...

باید بری تا بمونیم !

کنار خرمن احساس ...

سمند صبر برونیم ...





پ.ن: کی با تو بود حالا ؟؟ ... چرا به خودت میگیری ؟


پ.ن2: به درد کشیدنش می ارزه ...

نظرات 5 + ارسال نظر
ستایش سه‌شنبه 7 تیر 1390 ساعت 12:22 ق.ظ http://eulogy75.blogfa.com

قشنگ بود :دی
خیلی.
راستش... انتظار همچین شعری رو از تو نداشتم.
پیش فرض ها چیزای خوبی نیستن!

جودی ابوت چهارشنبه 1 تیر 1390 ساعت 10:20 ب.ظ http://moon2011.blogsky.com

سـارا سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 04:56 ب.ظ

به درد کشیدنش می ارزه ...

موافقم ... !!!

سارا مدلی دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 05:31 ب.ظ

دیوونه!!!!

جودی ابوت شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 03:20 ب.ظ http://moon2011.blogsky.com/

شعر قشنگی بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.