سال نو مبارک

یک سال دیگه هم گذشت با غم ها و اندوه ها و رنج ها و تنهایی های شبانه و اشک ها و شعر ها و در کنارش شاید ! شادی ها و خنده ها !

سال جدید بر همتون خوش

سال نو آمد و روز از نو و روزی از نو                   رنج ها تازه شد و رنج الهی از نو

روز اول که همه سرخوش و خرم بودند               من و دنیا باز هم جنگ و ستیزی از نو

 

رباعی از ابو ظسعید ابوالخیر

آن روز که آتش محبت افروخت ..........عاشق روش سوز ز معشوق اموخت

از جانب دوست سر زد این سوز و گداز ... تا در نگرفت شمع ، پروانه نسوخت

رباعی از ابو ظسعید ابوالخیر

آسمان ابر گرفت ٬ اشک ز مهتاب افتاد / گویی از چشم همه خلق خدا خواب افتاد

وقت آغاز اذان قصه او پایان یافت / قصه چشمه چشم است که بی تاب افتاد

این شعر رو در سوگ مادرم گفتم !

یا حق

آموزش

آموزگار بد ٬ گفتار را تباه می کند  و با بدآموزی خویش خرد زندگی را از اینکه با منش نیک توانگر گردد و ارج و شکوه یابد باز می دارد.

ای مزدا !

تو مارا آموزگار منش نیک باش !

 

(اوستا:نگارش جلیل دوستخواه ٬ گاتاها ٬ یسنا ٬ هات ۳۲ ٬ بند ۹ )

رباعی

آن گنبد نورانی مینا اینجاست          عشق و سفر و شادی و غمها اینجاست

آرام و روان سوی خدا می آییم          والله که آن آخر دنیا اینجاست