یک سال دیگه هم گذشت با غم ها و اندوه ها و رنج ها و تنهایی های شبانه و اشک ها و شعر ها و در کنارش شاید ! شادی ها و خنده ها !
سال جدید بر همتون خوش
سال نو آمد و روز از نو و روزی از نو رنج ها تازه شد و رنج الهی از نو
روز اول که همه سرخوش و خرم بودند من و دنیا باز هم جنگ و ستیزی از نو
آن روز که آتش محبت افروخت ..........عاشق روش سوز ز معشوق اموخت
از جانب دوست سر زد این سوز و گداز ... تا در نگرفت شمع ، پروانه نسوخت
رباعی از ابو ظسعید ابوالخیر
آموزگار بد ٬ گفتار را تباه می کند و با بدآموزی خویش خرد زندگی را از اینکه با منش نیک توانگر گردد و ارج و شکوه یابد باز می دارد.
ای مزدا !
تو مارا آموزگار منش نیک باش !
(اوستا:نگارش جلیل دوستخواه ٬ گاتاها ٬ یسنا ٬ هات ۳۲ ٬ بند ۹ )
آن گنبد نورانی مینا اینجاست عشق و سفر و شادی و غمها اینجاست
آرام و روان سوی خدا می آییم والله که آن آخر دنیا اینجاست