قناعت

و به حکم تجارب روشن میگردد که عاقل را از خطام این دنیا به کفاف خرسند باید بود، و به آن قَدَر که حاجات نفسانی فرونماند قانع گشت، و آن نیک اندک است، قوتی و مسکنی، چه اگر همه دنیا جمله یک تن را بخشند، فایده همین باشد که حوایج بدان مدفوع گردد، و هرچه از آن بگذرد از انواع نعمت و تجمل، همان شهوت دل و لذت چشم باقی میماند، و بیگانگان را در آن شرکت تواند بود.


  • کلیله و دمنه ، باب الحمامة المُطوّقة

دلم حال و هوای آپ های قدیم رو میخواست. این نقل قول ها ...

در کل منظور همون قناعت بود ! :دی

حکایتی از گلستان

پادشاهی با علام عجمی در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده ، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد . چندان که ملاطفت کردند آرام نمیگرفت و عیش ملک از او منقص بود. چاره ندانستند ...

حکیمی در آن کشتی بود ، ملک را گفت : اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت : غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام را به دریا انداختند ؛ باری چند غوطه خورد مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند . به دو دست به سکان کشتی آویخت و چون بر آمد به گوشی نشست و آرام یافت .

ملک را عجب آمد ، پرسید : درین چه حکمت بود ؟ گفت : از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمیدانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید :


ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید / معشوق من است انکه به نزدیک تو زشت است

حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف* / از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است

فرقست میان آنکه یارش در بر / تا آنکه دو چشم انتظارش در بر


...............................................................................................................

* اعراف مکانی مرتفع در بهشت است که بلاتکلیفان قیامت در آن حضور به هم رسانند تا معصومین به کار آنها رسیدگی کنند.

هوس ها

« او سزاوار پر و بال دادن به هوس هایش بود ، فرشته به او یاد داده بود این چیزها هیچکس را از خدا دور نمیکند ،همینطور از وظیفه مقدسی که هر کس باید در زندگی اش انجام دهد . »

  • پائولوکوئلیو


فقط میتونم بگم به هوس هاتون بیشتر توجه کنید ...

خرد !

« یک اندیشه است که سخت مرا گرفتار ساخته ، خرد رساندنی نیست ! خردی که خردمند میکوشد به دیگران برساند ، بی بها و بی ارج و دیوانه نماست !

...

دانش را میتوان به دیگری رساند ؛ اما خرد را نمیتوان . »

  • هرمان هسه

تقدیم به یک عزیز ...

مدت ها سعی کردم فراموشش کنم ، اما آن جمله همیشه حضور داشت ... دیگر نمیتوانم با آن زندگی کنم !

جمله خیلی ساده ای است :

                                        دوستت دارم !


  • (پائولو کوئلیو ، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم )