راند دوم !

اگر دنیا نباشد دردمندیم / وگر باشد، به مهرش پایبندیم (سعدی شیرازی)


بوسه ها میتوانند شیرین باشند، اما داستان زندگی، شیرین تر از بوسه هاست ... رویای بوسه ها میتواند جادویی باشد ... اما جادوی زندگی هر رویایی را متاثر خواهد کرد ... رویاها را کابوس میکند و کابوس ها را رویایی ... زمان، بی رحم ترین ماهیت هستی است و هر کاری فکرش را بکنی از او بر خواهد آمد. میتواند امروز ما را چنان به دیروزی از دست رفته و فراموش شدنی تبدیل کند که خودمان نیز به امروز خویش بخندیم ... خودمان نیز احساسات خودمان را به ریشخند بگیریم ...


و تا قیام قیامت، زندگی تنها یک پیاده رو بی پایان پائیزی است تا در آن راه برویم، و صدای خرد شدن خاطرات را زیر پای هایمان بشنویم ... و این همه راز بودن است ...



این روزا این جمله بنجامین فرانکلین برام خیلی معنی میده که «یک عمر طولانی ممکن است به اندازه کافی خوب نباشد، ولی یک زندگی مفید حتما به اندازه کافی طولانی است.» ... و همونطور که به بعضیا گفتم، این جنگ منه ... و من حاضر نیستم توی جنگی که لیاقت پیروز شدنش رو دارم شکست بخورم. این کلید زندگی منه تا قفل سکوتم رو باهاش بشکنم ... کلید در ورودی سکوی پرتاب من ... و همونقدر که کلید «زندگی مفید» منه، گذرگاهیه به سوی «لذت های» من ... چون میدونم برای رسیدن به اون آرمانشهری که دارم، حداقل نزدیک شدن بهش باید از این گذرگاه رد بشم و این فقط شامل یه سری رویا نیست، شامل واقعیت هاییه که تا حالا 18 سال باهاش کنار اومدم و منتظر این روزها شدم ... نباید از دستش بدم و این چیزیه که علیرغم همه کم کاری هایی که تا حالا کردم بهش ایمان دارم ...





آهنگ پست : I Guess That's Why They Call it The Blues/ Elton John





پ.ن: روی گونه هایم سد میسازم ... هر قطره ای این اشک ها، شهری را شاعر خواهد کرد ! (میلاد تهرانی)


پ.ن2: میتونم ادعا کنم همه چیز تموم شده ! دیروز تیر خلاصم رو خوردم و حالا هرچیزی مربوط به تو باقی مونده باشه، مال گذشته خیلی دور یا آینده خیلی دوره ... و در کمال ناباوری این به خودمم آرامش میده !


پ.ن3: نوشتن این آپ با خودمه ... آپای بعدی با خدا :دی


پ.ن4: در زندگی هیچ حکمی قطعی نیست، زندگی تنها یک سوال و جواب بی پایان است.(دیوید هربرت لارنس)


پ.ن5: ترجیح میدم بذارم لحظات احساس به حال خودشون باشن ... و به آینده فکر نکنم ... خیال پردازی نکنم و همیشه برای تموم شدن همه چیز آماده باشم :)


پ.ن6: از اینکه فردا باید برم مدرسه یه حس خوبی بهم دست میده ... شایدم پا میده !!!


پ.ن7: از آموزش پرورش بابت ایده احمقانه اشون در مورد کتاب «دیفرانسیل» متنفرم !!!

شوخی نیس ... !

بابائه داشت دخترش رو از آبخوری پارک آب میداد ... روی آبخوری یه مربع سبز کشیده بود یه تیک سبز وسطش !!! بعد یهو از زنش پرسید : اصا" این آب خوردنیه ؟


مامانه یه نگاه به آبخوری کرد گفت : یه تیک روش زده، حتما خوردنیه ...


ما به کی دل خوش کردیم ... ؟!؟!؟؟!؟



------------------------------------------------------------------------------------


کم کم دیگه بریم تو فاز خدافظ شما و اینا ... باس بشینم بخونم ... با این سبک درس خوندن من تو دانشگاه شریف که هیچی ... تو سرویس بهداشتی دانشگاه زاهدان هم راهم نمیدن ... شوخی نیس ... همه رویاهامه ... چیزایی که 17 سال تو مغزم بود حالا باس بشه مسیرم ... !!


-------------------------------------------------------------------------------------


عشق یه کوهه ... نفرت یه دره ... وسطشون یه جاده به باریکی تار موئه ... بعضی وقتا باید روی اون جاده حرکت کنی ، که یهو از اوج عشق پرت نشی تو عمق نفره ...اگه حواست به اون تار مو نباشه ... میشی مثل این دخترای 14-15 ساله که یهو شکست عشقی میخورن بعد میگن دیه عشق وجود نداره و عشق و مرده و از این خزئبلات ... هرکسی اونقدر باهوش نیست که اون تار مو رو پیدا کنه و روی قدم برداره ... !!!




پ.ن1: یه چیزایی هست که فقط آینه میدونه ...


پ.ن2: رفیقک اومد !


پ.ن3:  اینجا  بود که فهمیدم همه چیز خیلی پیچیده تر از اینه که فکرش رو بکنم ... !!!



خسته ...

چرا باید عقب بمونم ... ؟

از اون چیزی که یه روزی برات بودم ...

از اون آدمی که بودم کم بیارم ... ؟


چرا باید « از سوالم خوشت نیاد » وقتی هدف از اون سوال، پیدا کردن یه چیزایی برای پرسیدن سوال اصلی بوده ... ؟


چرا تازگی از گفتن حرفای اصلی میترسم ... ؟


من فقط ...


خسته ام ... و خسته ام از اینکه بدونم تو از من خسته تری ...


من فقط ...


می خوام تو خوب باشی، حتی اگه در ازائش همه چیز برای من بد بشه ...


من فقط ...


دوستت دارم ... !!




(از کاغذ پاره های تنهایی هام، آبان 89، کلاس جبر)



پ.ن1: حتی بعد از این همه وقت، یه دل نوشته قدیمی رو آپ کردم ... شاید چون دوباره تازه شده حرفاش ! حرف تازه ای نیست !!!!


پ.ن2: حتی اگه برای تو هم همینطور باشه ، مطمئنم مثل من احمقانه ساعت ها به صفحه موبایلت خیره نمیشی !!!!!!


پ.ن3: به یه رفیق : رفیقکی که من داشتم حتی اگه نت من قطع بود، فیس بوک نمیومدم، مسنجر نبود، تلفن نبود، یه راه دیگه پیدا میکرد که بعد از 2 ماه ببینه من زنده ام یا نه ... رفیقکی که من میشناختم البته ... !!!


پ.ن4: شهره شهر مشو تا نخورم خون جگر / سرمکش تا نکشد سر به فلک، فریادم (حافظ)

آی عشق ...

همه لرزش دست و دلم از آن بود

                   که عشق پناهی گردد

پروازی نه،گریزگاهی گردد ...


آی عشق ...

            آی عشق ...

                        چهره آبی ات پیدا نیست ...



و خنکای مرهمی بر شعله زخمی

                   نه شور شعله بر سرمای درون


آی عشق ...

          آی عشق ...

                     چهره سرخت پیدا نیست ...



غباره تیره تسکینی بر حضور وهم

                       و دنج رهایی بر گریز حضور ...

سیاهی بر آرامش آبی و سبزه برگچه بر ارغوان


آی عشق ...

            آی عشق ...

                        رنگ آشنای چهره ات پیدا نیست ...


  • احمد شاملو







آهنگ پست : تحمل کن / ابی


کتاب پست : ابراهیم در آتش / احمد شاملو



پ.ن1: اون روز که نوشتی دارم "ایمانم رو از دست میدم ... " خیلی فکر کردم که این ایمان چی میتونه باشه ... امروز فهمیدم رفیقک !

پ.ن2: هیچوقت دلم نمیخواست، حتی فقط یه روزش، اینطوری باشه ...

پ.ن3: تنهام ...

بوی گند مهر ...

اندر اوصاف وبلاگ نویسی


یادمه یکسال اول وبلاگم همه اش نقل قول و تیکه های کتابا و حرف زدن در مورد مکاتب فکری بود ... توی تولد یک سالگی اش و با شروع سال دوم سعی کردم نظرات خودم رو هم به تیکه های کتابا و مکاتب و اینا اضافه کنم ... سال سومم پر بود از دل نوشته ها و روزنوشت ها و اینا ...


دیدم با شروع چهارمین سال فعالیتم باید باز یه ابتکار به خرج بدم ... ضمن اینکه اون سبک وبلاگ نویسی قبلی دیگه زیاد به روحیه ای که در دو هفته اخیر برای خودم ساختم و نحوه زندگیم نمیخوره !!!


از این به بعد زیر هر پست یه آهنگ که توی حال و هواشم و یه کتاب که خوشم اومده و دارم میخونم رو معرفی میکنم و لینک دانلود میذارم ! در ضمن یه موضوع نقد به موضوعاتم اضافه میشه ! توش اگر خواستم فیلما، کتابا و آهنگایی که تحت تاثیرشون قرار میگیرم رو نقد میکنم !! 


بعله دیگه اینجوریاس ...


ان در (!) روزگاران مدرسه


افتادم توی یه کلاس چرت ! همه بچه ها توی یه کلاس دیگه ان و فقط فرشید با منه ! بدم میاد از این کلاسه ! هم از همه آدمای مزخرف توش، هم از کوچیک بودنش ! از همه چیزش !!

مدرسه از جای خالی ارسلان پره ... پُره از خالی ...


از صدای گوشخراش ناظم تا اون سطل آشغال نزدیک آبخوری پر از خاطره و نوستالژیه لامصب :دی !!! 

فکر کنم معلما از سالای قبل بهتر باشن ... منم که میخوام درس بخونم امسال ... روز اولم کامپیوتر و هندسه داشتیم که خوب بود ... معلم هندسه سختگیر ولی خوش اخلاقه ... حالت ایده آل یه معلم از نظر من : هم مجبوری درس بخونی هم حالت از قیافه اش بهم نمیخوره !!!


کتاب حسابانم بالاخره گیرم اومد ... مزخرف ترین کتابی که دیدم ... هیچی از حسابان توش باقی نمونده ... یعنی حسابان تا پارسال سه فصل مشتق بود یه فصل حد یه فصل انتگرال ... امسال یه فصل مشتقه یه فصل حد ... انتگرال کلا حذف شده ... بقیه اش هم توابع و مثلثات و اینا رو دوباره تکرار کردن ... احتمالا معلم میگیرم یا خودم تو خونه حسابان قبلی رو میخونم اینطوری نمیشه !!!


بعله دیگه ...


اندر احوالات ملت آهنگ ها را ...


آقا ما ده سال پیش یه آهنگ ابی رو دوس داشتیم ... اسمشم نمیدونستما ... فقط عاشقانه دوسش داشتم ... ورژن قدیمیش رو ... بعد هرجا هم گوش میکردیم ملت میگفتن این آهنگ عهد بوقی چیه گوش میکنی ...

زد و ابی آهنگ رو بازخونی کرد با اسم «خالی» ... ملت آی گوش کردن ... آی گوش کردن و اونقدر همه جا پخش شد که جواد شد ... بعد ما همچنان اون آهنگ رو گوش میکردیم ... ملت میگن : ای این اهنگ جواد چیه گوش میکنی ؟ :دی


ایضا" در مورد آهنگای دیگه ابی، محسن نامجو و ...


جریان ...


میریم کم کم به سمت درس خوندن ... کمتر نت اومدن ... موبایل خاموش کردن ... جواب تلفن و اس ام اس ندادن ... صبح تا شب توی کتاب و کلاس و اینا بودن و غیره ... امسال سال متفاوتی خواهد بود از هر نظر ... قطعا !!!



آهنگ پست : Unforgiven II/Metallica  (متال)


کتاب پست : مهمان مردگان / فرانتس کافکا




پ.ن1: برای با تو نشستن بهانه میخواهم ...


پ.ن2: راکای قدیمی دهه شصت و هفتادم برای خودشون دنیایی دارنا (شکلک لاو و اینا)


پ.ن3: به یک عدد دوست دختر، اصفهانی، تحصیل کرده، باهوش، سن 14-16، قد 160-170، وزن ۵۰-۶۵، دوشیزه(!)، نیازمندیم ... لطفا اسم و مشخصات خود را در همین کامنتای این زیر بیاندازید :دی